Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
computer aided factory management |
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر |
|
|
Other Matches |
|
electronic |
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس |
CMOT |
استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP |
databases |
تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد. |
database |
تغییر و مدیریت و استفاده از پایگاه داده میدهد. |
users |
پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود |
user |
پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود |
critical path analysis |
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت |
technical observer |
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد |
expanded memory system |
ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد |
EMM |
امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند |
scheduler |
امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد. |
producer's goods |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
drives |
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد |
drive |
بخشی ازکامپیوتر که نوار یا دیسک را راه می اندازد |
computer managed instruction |
اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر |
smarter |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smart |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smarted |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smartest |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smarting |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
smarts |
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد |
proxy agent |
نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند |
command management system |
سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان |
QBE |
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود |
collective goods |
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود |
download |
1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر |
databases |
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد |
database |
نرم افزار مدیریت پایگاه داده که روی کامپیوتر سرور شبکه اجرا میشود و در یک سیستم Client / Server استفاده میشود. کاربر با نرم افزار مشتری کار میکند که دادهای که ازنرم افزار سرور بازیابی شده است فرمت میکند و نمایش میدهد |
army class manager activity |
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد |
productions |
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه |
production |
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه |
dead time |
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود |
dead freight |
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود |
vertical |
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی |
idles |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
frees |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
idle |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
idled |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
freeing |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
freed |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
free |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
capacities |
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است |
idlest |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
capacity |
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است |
bitmap |
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و... |
fourth generation computers |
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند |
composite demand |
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی |
quad |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
quads |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
band |
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند |
bands |
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند |
ieee |
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود |
shareware |
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد. |
duplex |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
duplexes |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
exerciser |
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید |
joint tenants |
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد |
common use |
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک |
wimp |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
PPP |
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود |
wimps |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
superintendence |
مدیریت |
generalship |
مدیریت |
managership |
مدیریت |
stage direction |
مدیریت |
directorships |
مدیریت |
leadership |
مدیریت |
directorates |
مدیریت |
directorate |
مدیریت |
administratorship |
مدیریت |
matronage |
مدیریت |
conductorship |
مدیریت |
administration |
مدیریت |
administrations |
مدیریت |
management |
مدیریت |
directorship |
مدیریت |
managements |
مدیریت |
menage |
مدیریت |
coopery |
کارخانه |
workplace |
کارخانه |
factory-spun |
نخ کارخانه ای |
factory |
کارخانه |
house work |
کارخانه |
work |
کارخانه |
works |
کارخانه |
shops |
کارخانه |
plants |
کارخانه |
shopped |
کارخانه |
plant |
کارخانه |
shop |
کارخانه |
worked |
کارخانه |
workhouse |
کارخانه |
workhouses |
کارخانه |
manufactory |
کارخانه |
workplaces |
کارخانه |
factories |
کارخانه |
defect skipping |
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است |
Hamming code |
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود |
configuration management |
مدیریت پیکربندی |
materiel cognizance |
مدیریت کالاها |
facilities management |
مدیریت امکانات |
directorates |
مقام مدیریت |
production management |
مدیریت تولید |
personnel management |
مدیریت پرسنلی |
ownership and management |
مالکیت و مدیریت |
pyramiding |
مدیریت واحد |
management graphics |
مدیریت گرافیک |
operational management |
مدیریت عملیاتی |
materials management |
مدیریت مواد |
personnel management |
مدیریت استخدام |
materiel management |
مدیریت اماد |
setup <idiom> |
مدیریت داشتن |
memory management |
مدیریت حافظه |
directorate |
مقام مدیریت |
postal directory |
مدیریت پست |
monopoly management |
مدیریت انحصاری |
materiel management |
مدیریت اقلام |
career management |
مدیریت مشاغل |
concurrency management |
مدیریت همزمانی |
data management |
مدیریت داده ها |
record management |
مدیریت مدارک |
maladministration |
سوء مدیریت |
run the show |
مدیریت کردن |
scientific management |
مدیریت علمی |
job management |
مدیریت برنامه |
task management |
مدیریت وفیفه |
task management |
مدیریت کار |
inventory management |
مدیریت موجودی |
interlocking directorate |
مدیریت واحد |
resource management |
مدیریت منبع |
industrial management |
مدیریت صنعتی |
superintendence |
ریاست مدیریت |
system mangement |
مدیریت سیستم |
supply management |
مدیریت عرضه |
management expenses |
مخارج مدیریت |
foremanship |
مدیریت سرکارگری |
managerial economics |
اقتصاد مدیریت |
trust |
مدیریت امانی |
trusted |
مدیریت امانی |
trusts |
مدیریت امانی |
management system |
سیستم مدیریت |
management science |
علم مدیریت |
demand management |
مدیریت تقاضا |
management report |
گزارش مدیریت |
file management |
مدیریت پرونده ها |
file management |
مدیریت پرونده |
file management |
مدیریت فایل |
financial management |
مدیریت مالی |
superintendency |
ریاست مدیریت |
record management |
مدیریت رکوردها |
educational administration |
مدیریت اموزشی |
ex mill |
تحویل در کارخانه |
factory chimney |
دودکش کارخانه |
gas works |
کارخانه گاز |
fulling mill |
کارخانه قصاری |
plants |
نبات کارخانه |
generating station |
کارخانه برق |
generating plant |
کارخانه برق |
gasworks |
کارخانه گاز |
ex factory |
تحویل در کارخانه |
electric plant |
کارخانه برق |
industrialist |
کارخانه دار |
manufacturing |
کارخانه دار |
cut back |
تعطیل کارخانه |
works superintendent |
مدیر کارخانه |
works inspector |
بازرس کارخانه |
manufacturers |
صاحب کارخانه |
manufacturer |
صاحب کارخانه |
industrialists |
کارخانه دار |
studios |
کارگاه کارخانه |
studio |
کارگاه کارخانه |
smelting plant |
کارخانه ذوب |
manufactoring plant |
کارخانه تولیدی |
manufaturer |
صاحب کارخانه |
power stations |
کارخانه برق |
power station |
کارخانه برق |
plant |
نبات کارخانه |
brewery |
کارخانه ابجوسازی |
breweries |
کارخانه ابجوسازی |
power house |
کارخانه برق |
siren |
سوت کارخانه |
plant mixing |
امیختن در کارخانه |
plant mixing |
اختلاط در کارخانه |
plant construction |
ساختمان کارخانه |
pilot plant |
کارخانه نمونه |
sirens |
سوت کارخانه |
out <adv.> |
بیرون از کارخانه |
packingplant |
کارخانه کنسروسازی |
spinning |
کارخانه نخریسی |
ice plant |
کارخانه یخ ساز |
smeltery |
کارخانه گدازگری |
sirenic |
سوت کارخانه |
mills |
کارخانه نورد |
mill |
کارخانه نورد |
lock out |
تعطیل کارخانه |
packinghouse |
کارخانه کنسروسازی |
cement plant |
کارخانه سیمان |
spinning factory |
کارخانه نخ ریسی |
installation |
کارخانه نصب |
cotton factory |
کارخانه نخ ریسی |