English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
manager مدیر مسابقه بوکس
managers مدیر مسابقه بوکس
Other Matches
bouts مسابقه بوکس
bout مسابقه بوکس
peizefight مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
presidents مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
president مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
opener مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
seniors مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
pugilism بوکس
boxing بوکس
boxes بوکس
box بوکس
match play مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
boxing gloves دستکش بوکس
boxing ring رینگ بوکس
brass knuckles پنجه بوکس
boxer بوکس باز
boxing glove دستکش بوکس
box wrench اچار بوکس
straight left چپ مستقیم در بوکس
stablemate هم تیمی بوکس
knuckle duster پنجه بوکس
knuckle duster بوکس باز
knuckle-duster پنجه بوکس
knuckle-duster بوکس باز
knuckle-dusters پنجه بوکس
knuckle-dusters بوکس باز
pugilism بوکس بازی
ring رینگ بوکس
box spanner اچار بوکس
speedbag گلابی تمرین بوکس
sunday punch کاراترین ضربه در بوکس
knock out با مشت یا بوکس ازپادراوردن
straight right راست مستقیم در بوکس
straight blow ضربه مستقیم در بوکس
punching bag کیسه شن تمرین بوکس
sparring match مبارزه تمرینی بوکس
sparring partner یار تمرینی بوکس
punching bags کیسه شن تمرین بوکس
punch ball گلابی تمرین بوکس
savate بوکس همراه با لگد
kick boxing بوکس همراه با لگد
rope طناب رینگ بوکس
stops استوپ داور بوکس
stopping استوپ داور بوکس
big bag کیسه شن تمرین بوکس
stopped استوپ داور بوکس
stop استوپ داور بوکس
head gear کلاه تمرین بوکس
gym محل تمرین بوکس
gyms محل تمرین بوکس
heavy bag کیسه شن تمرین بوکس
headguard کلاه تمرین بوکس
headharness کلاه تمرین بوکس
roped طناب رینگ بوکس
ropes طناب رینگ بوکس
bells زنگ در پایان هر روند بوکس
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
make weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make-weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make-weights سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
to burn rubber بوکس و باد کردن چرخ
bell زنگ در پایان هر روند بوکس
slugfest بوکس بدون تاکتیک صحیح
blow with the open glove ضربه با دستکش باز بوکس
to peel off [tires] بوکس و باد کردن چرخ
attendance of a doctor حضور پزشک روی رینگ بوکس
canvas پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
put away ابشار پرتاب به خارج رینگ بوکس
boxes بوکس بازی کردن سیلی زدن
box بوکس بازی کردن سیلی زدن
canvases پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
low blow ضربه بوکس خطا به پایین تراز کمر
marquis queensberry rules مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
aprons چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
moderator مدیر
administrators مدیر
conductors مدیر
superintendents مدیر
steward مدیر
stewards مدیر
headmasters مدیر
conductor مدیر
superintendent مدیر
administer :مدیر
administered :مدیر
gerent مدیر
directors general مدیر کل
director generals مدیر کل
director general مدیر کل
administers :مدیر
moderators مدیر
administrator مدیر
administering :مدیر
headmaster مدیر
manager مدیر
General manager . Director general . مدیر کل
executives مدیر
managers مدیر
warden مدیر
directors مدیر
executive مدیر
director مدیر
library manager مدیر کتابخانه
program manager مدیر برنامه ها
micro manager مدیر ریزکامپیوترها
official liquidator مدیر تصفیه
helmsmen رل دار مدیر
personnel manager مدیر استخدام
personal representative مدیر ترکه
helmsman رل دار مدیر
principal of a school مدیر اموزشگاه
padrone مدیر ارباب
operation manager مدیر عملیات
chief engineer مدیر ماشین
executive مدیر عامل
mastered مدیر مرشد
masters مدیر مرشد
head master مدیر اموزشگاه
head master مدیر مدرسه
general manager مدیر باشگاه
managing director مدیر عامل
executives مدیر اجرائی
administrator مدیر تصفیه
intendant مدیر مامورمالی
drop master مدیر پرش
extrepreneur مدیر متهور
extrepreneur مدیر باتهور
item manager مدیر اقلام
file manager مدیر فایل
administrators مدیر تصفیه
executives مدیر عامل
trustee مدیر تصفیه
trustees مدیر تصفیه
principals رئیس مدیر
principal رئیس مدیر
commissioner مدیر مسابقات
commissioners مدیر مسابقات
sales manager مدیر فروش
sale manager مدیر فروش
executive مدیر اجرائی
managing directors مدیر عامل
salaried director مدیر موفف
official receiver مدیر تصفیه
record manager مدیر رکورد
adminstrator of state مدیر ترکه
manager مدیر تیم
site engineering مدیر ساختمان
liquidator مدیر تصفیه
master مدیر مرشد
liquidators مدیر تصفیه
works superintendent مدیر کارخانه
stores manager مدیر انبارها
stage director مدیر نمایش
impresarios مدیر اپرا
project manager مدیر پروژه ها
receivers مدیر تصفیه
receiver مدیر تصفیه
stage managers مدیر نمایش
managers مدیر تیم
stage manager مدیر نمایش
impresario مدیر اپرا
project manager مدیر طرحها
project manager مدیر پروژه
computer center manager مدیر مرکز کامپیوتر
chief executive officer [CEO] [American E] مدیر عامل [شرکت]
computer operations manager مدیر عملیات کامپیوتر
jumpmaster مدیر پرش چتربازی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
huntsman مدیر تازیهای شکاری
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
master of the court مدیر دفتر دادگاه
chief clerk of the court مدیر دفتر دادگاه
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
managerial مدیر اداره کننده
president of the board [ American E] مدیر عامل [شرکت]
maitred'hotel سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
data base manager مدیر پایگاه داده
huntsmen مدیر تازیهای شکاری
data processing manager مدیر پردازش داده
computer center director مدیر مرکز کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com