English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
English Persian
return مراجعت برگرداندن
returned مراجعت برگرداندن
returning مراجعت برگرداندن
returns مراجعت برگرداندن
Other Matches
returns مراجعت
return مراجعت
returned مراجعت
returning مراجعت
returned مراجعت کردن
return مراجعت کردن
returnee مراجعت کننده
backload محموله مراجعت
backwash مراجعت موج
returnees مراجعت کننده
returns مراجعت کردن
returning مراجعت کردن
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon . به اوبسپارید که زود مراجعت کند
returning مراجعت کردن عکس العمل
returned مراجعت کردن عکس العمل
returns مراجعت کردن عکس العمل
return مراجعت کردن عکس العمل
homecoming عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
restitution of conjugal rights دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
blenches برگرداندن
dishonouring برگرداندن چک
dishonours برگرداندن چک
replay برگرداندن
replayed برگرداندن
replaying برگرداندن
reflecting برگرداندن
blench برگرداندن
blenched برگرداندن
replays برگرداندن
reflect برگرداندن
blenching برگرداندن
dishonoured برگرداندن چک
dishonour برگرداندن چک
regurgitated برگرداندن
regurgitates برگرداندن
translating برگرداندن
translates برگرداندن
translated برگرداندن
upsetting برگرداندن
upsets برگرداندن
upset برگرداندن
regurgitating برگرداندن
avert برگرداندن
averted برگرداندن
averting برگرداندن
averts برگرداندن
dishonored برگرداندن چک
translate برگرداندن
dishonoring برگرداندن چک
dishonors برگرداندن چک
regurgitate برگرداندن
rootle برگرداندن
reflects برگرداندن
to turn off برگرداندن
reversion برگرداندن
send back برگرداندن
to send back برگرداندن
to bring back برگرداندن
to put a bout برگرداندن
turnover برگرداندن
convert برگرداندن
redeploy [staff] برگرداندن
retroject برگرداندن
renvoi برگرداندن
diverging برگرداندن
reset برگرداندن
retort برگرداندن
retorts برگرداندن
transact برگرداندن
bring back برگرداندن
evert برگرداندن
to pay back برگرداندن افزودن
re echo دوباره برگرداندن
evocate فراخواندن برگرداندن
decode برگرداندن رمز
decoded برگرداندن رمز
decodes برگرداندن رمز
make up <idiom> بازیافتن ،برگرداندن
curl of the lip برگرداندن یا اویختن لب
to put a bout a horse سر اسب را برگرداندن
replicating برگرداندن تازدن
replicates برگرداندن تازدن
spade بابیل برگرداندن
spades بابیل برگرداندن
evoke فراخواندن برگرداندن
evokes فراخواندن برگرداندن
evoking فراخواندن برگرداندن
replicated برگرداندن تازدن
replicate برگرداندن تازدن
bead برگرداندن لبههای ورق
converted برگرداندن وارونه کردن
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
restoring بحال اول برگرداندن
restores برگرداندن به وضعیت جدید
restores بحال اول برگرداندن
restored برگرداندن به وضعیت جدید
repatriated بمیهن خود برگرداندن
repatriates بمیهن خود برگرداندن
repatriating بمیهن خود برگرداندن
restored بحال اول برگرداندن
restore برگرداندن به وضعیت جدید
restore بحال اول برگرداندن
beads برگرداندن لبههای ورق
convert برگرداندن وارونه کردن
repatriation برگشتن یا برگرداندن به میهن
handtwist retrieve طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
turn the clock back <idiom> زمان را به عقب برگرداندن
repatriations برگشتن یا برگرداندن به میهن
turn over وارونه کردن برگرداندن
to tutn end for end وارونه کردن برگرداندن
to turn over محول کردن برگرداندن
turn تاه زدن برگرداندن
turns تاه زدن برگرداندن
suspension of vouchers برگرداندن اسناد هزینه
supinate بخارج برگرداندن دست
restitute بحال اول برگرداندن
intervert سوی دیگر برگرداندن
repatriate بمیهن خود برگرداندن
converts برگرداندن وارونه کردن
converting برگرداندن وارونه کردن
rehabilitating بحال نخست برگرداندن
rehabilitates بحال نخست برگرداندن
rehabilitated بحال نخست برگرداندن
rehabilitate بحال نخست برگرداندن
reversing برگرداندن پشت و رو کردن
reverses برگرداندن پشت و رو کردن
vomit استفراغ کردن برگرداندن
vomited استفراغ کردن برگرداندن
vomits استفراغ کردن برگرداندن
reverse برگرداندن پشت و رو کردن
reversed برگرداندن پشت و رو کردن
eversion برگرداندن پلک چشم وغیره
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countered برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countering برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
cover اماده برای برگرداندن توپ
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
coverings اماده برای برگرداندن توپ
turn in بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
remand به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
covers اماده برای برگرداندن توپ
retaliating عین چیزی را بکسی برگرداندن
remands به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
resets برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
recover برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovering برگرداندن چیزی که گم شده بود
intervert بخود اختصاص دادن برگرداندن
recovers برگرداندن چیزی که گم شده بود
remanded به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
reset برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
retaliated عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliates عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliate عین چیزی را بکسی برگرداندن
recuperation عمل برگرداندن لوله بجای خود
recovery برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
backspace tape فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
recoveries برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
supination چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
maximise برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
repristinate بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
rewind برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
to turn down وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
rewound برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
backtab برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echoed برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
rewinding برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
irredentist طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
recoveries برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recovery برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
resets برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
reconstituting برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
backup دستور برگرداندن داده از دیسک سخت به فلاپی دیسک یا نوار
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com