English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
magnetoelectric مربوط به الکتریسیته القایی
Other Matches
electrically مربوط به الکتریسیته
faradic القایی
induced current جریان القایی
induced magnetism مغناطیس القایی
induced radiation تشعشع القایی
induced traffic ترافیک القایی
coefficient of induction ضریب القایی
induction alternator تناوبگر القایی
induction circuit مدار القایی
induction effect اثر القایی
inductive effect اثر القایی
induction furnace کوره القایی
inductive coupling جفتگری القایی
induction machine ماشین القایی
inductive reactance راکتانس القایی
traffic induit ترافیک القایی
sympathetic detonation انفجار القایی
inductive winding سیمپیچ القایی
induction generator مولد القایی
inductive retardation تاخیر القایی
induction motor موتور القایی
inductive resistance مقاومت القایی
induced environment محیط القایی
traffic induit شد امد القایی
induce voltage ولتاژ القایی
make induced current جریان القایی اتصال
coil annealing furnace کوره التهاب القایی
lenz's law قانون جریان القایی
magnetic reactance مقاومت کور القایی
inductance component of spark پخش القایی جرقه
inductive load بار خارجی القایی
inductive resistance مقاومت فاهری القایی
specific inductive capacity فرفیت القایی ویژه
reactive load بار خارجی القایی
reactance مقاومت القایی یاخازنی
specific inductivity capacity فرفیت القایی ویژه
induced electromotive force نیروی برقرانی القایی
indirect induction heating گرمایش القایی غیرمستقیم
high frequency induction furnace کوره القایی فرکانس بالا
low frequency induction heater گرمکن القایی فرکانس پایین
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
low frequency induction channel furnace کوره ناودانی القایی فرکانس پایین
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
electricity الکتریسیته
creepage مد الکتریسیته
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
static electricity الکتریسیته ساکن
electrostatics الکتریسیته ساکن
positive electricity الکتریسیته مثبت
electric doublet دو قطبی الکتریسیته
electro physic فیزیک الکتریسیته
electrical quantity مقدار الکتریسیته
electric generator مولد الکتریسیته
electric dipole دو قطبی الکتریسیته
electric current جریان الکتریسیته
electric conductor هادی الکتریسیته
electric conduction هدایت الکتریسیته
induced electricity الکتریسیته القائی
animal electricity الکتریسیته بدن
inductive capacity ثابت دی الکتریسیته
nuclear electricity الکتریسیته هستهای
voltage source منبع الکتریسیته
negative electricity الکتریسیته منفی
electrical مر بوط به الکتریسیته
brain potential الکتریسیته مغز
hot-wired سیم حاوی الکتریسیته
hot-wire سیم حاوی الکتریسیته
electrometer tule لامپ الکتریسیته سنج
electrometer valve لامپ الکتریسیته سنج
hot-wiring سیم حاوی الکتریسیته
generator وسیله تولید الکتریسیته
piezo electric effect اثر پیزو- الکتریسیته
hot-wires سیم حاوی الکتریسیته
hot wire سیم حاوی الکتریسیته
generators وسیله تولید الکتریسیته
coulomb واحد اندازه الکتریسیته
replenishes شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
replenished شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
static الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
watt واحد اندازه گیری الکتریسیته
ribbon switch مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
replenish شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
polar دارای الکتریسیته مثبت و منفی
phase difference اختلاف فاز جریان الکتریسیته
replenishing شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
watts واحد اندازه گیری الکتریسیته
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
electric آنچه با الکتریسیته کار میکند
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
nonsparking ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
galvanism جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
inductivity ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
conductors مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
permittivity واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
hydro-electric وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
conductor مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
hydro electric وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
ieee Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
decibels واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
decibel واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
three pin plug ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
iee /s 00 مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
IEC connector استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitored مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
isolation مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
positive قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
electrothermal printer چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
meter power supply امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
contact electricity فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
affined مربوط
apposite مربوط
irrelevant نا مربوط
for مربوط به
related مربوط
as for مربوط به
vespertinal مربوط به شب
pertinenet مربوط
pertaining مربوط به
caprine مربوط به بز
lineal مربوط به خط
pertinent مربوط
pertinent مربوط به
coherent مربوط
condequent مربوط
cretaceous مربوط به گچ
hydraulic مربوط به اب
eight bit system مربوط به یک
correspondent مربوط به
curatorial مربوط به
coordinate مربوط
germane مربوط
proper مربوط
correspondents مربوط به
relevant مربوط
genethliac مربوط به طالع
acetarious مربوط به سالاد
operatic مربوط به اپرا
anent در مشارکت با مربوط به
glossal مربوط به زبان
bardic مربوط به رامشگری
garlicky مربوط به سیر
anglian مربوط به نژاد
concerns مربوط بودن به
dependent مربوط محتاج
outbound مربوط به خارج
retired مربوط به بازنشستگی
gallinaceous مربوط بماکیان
affiliating مربوط ساختن
climatic مربوط به اب وهوا
racing مربوط بمسابقه
affiliates مربوط ساختن
adulterous مربوط به زنا
affiliated مربوط ساختن
affiliate مربوط ساختن
hominoid مربوط به بشر
basal مربوط به ته یابنیان
glyptic مربوط به حکاکی
fossil مربوط بادوارگذشته
arithmeticlal مربوط به حساب
archival مربوط به بایگانی
arbitrative مربوط بحکمیت
arbitral مربوط به حکمیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com