English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
cadastral مربوط به املاک مزروعی
Other Matches
cadastre مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
arability مزروعی
farm زمین مزروعی
cultivated areas مناطق مزروعی
tilth زمین مزروعی
farmed زمین مزروعی
farms زمین مزروعی
farm out اجاره دادن زمین مزروعی
arable قابل زرع زمین مزروعی
rurban وابسته بناحیه مسکونی مزروعی
iceland poppy انواع خشخاش مزروعی چندساله
emblements منافع حاصله اززمین مزروعی
estates املاک
estate املاک
latifundia املاک زیاد
real estate املاک و ساختمان
seisin تصرف املاک
land register ثبت املاک
men of property صاحبان املاک
seizin تصرف املاک
estate tax مالیات بر املاک
baronage املاک بارون
real estate broker واسطه املاک
domains املاک خالصه
real estate املاک و مستغلات
domain املاک خالصه
latifundia املاک وسیع
real account حساب خرید املاک
property tax مالیات بر املاک و مستغلات
real estate agency بنگاه معاملات املاک
registration of documents and lands اداره ثبت اسناد و املاک
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
indiction مالیات پانزده ساله املاک
land office اداره املاک وثبت اراضی
private nuisance هتک حرمت منازل و املاک
landfalls دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
notice to quit لغو [فسخ] قرارداد [املاک و مستغلات]
landfall دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
Industrial Park [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertinenet مربوط
pertinent مربوط به
apposite مربوط
lineal مربوط به خط
related مربوط
condequent مربوط
for مربوط به
curatorial مربوط به
hydraulic مربوط به اب
pertinent مربوط
correspondents مربوط به
as for مربوط به
proper مربوط
caprine مربوط به بز
coherent مربوط
pertaining مربوط به
cretaceous مربوط به گچ
coordinate مربوط
relevant مربوط
vespertinal مربوط به شب
affined مربوط
correspondent مربوط به
eight bit system مربوط به یک
irrelevant نا مربوط
germane مربوط
aeronautical مربوط به فضانوردی
corresponsive مربوط بیکدیگر
retired مربوط به بازنشستگی
computational مربوط به یک محاسبه
electrically مربوط به الکتریسیته
affiliating مربوط ساختن
existential مربوط به هستی
affiliates مربوط ساختن
budgetary مربوط به بودجه
affiliated مربوط ساختن
affiliate مربوط ساختن
goidelic مربوط بسلت
haemic مربوط بخون
ovarian مربوط به تخمدان
polar مربوط به قط بها
polar مربوط به قطب
Hellenic مربوط به یونان
hydropic مربوط به استسقاء
womanish مربوط به زن یا زنان
mammary مربوط به پستان
mammary مربوط به پستانداران
hawaiian مربوط به هاوایی
communist مربوط به کمونیسم
hominoid مربوط به بشر
horsy مربوط به اسب
hydrographic مربوط به اب نگاری
personal مربوط به کسی
hydrostatic مربوط به فشار اب
glyptic مربوط به حکاکی
glossal مربوط به زبان
genethliac مربوط به طالع
dictoral مربوط به دکتری
divisional مربوط به تقسیم
domiciliary مربوط به خانه
garlicky مربوط به سیر
prospective مربوط به اینده
parental مربوط به والدین
communists مربوط به کمونیسم
operatic مربوط به اپرا
climatic مربوط به اب وهوا
futuristic مربوط به اینده
vehicular مربوط به خودرو
expiratory مربوط به زفیر
faunae مربوط به جانوران
filiate مربوط ساختن
fistulous مربوط به ناسور
four dimensional مربوط به بعدچهارم
gallinaceous مربوط بماکیان
ecumenical مربوط به سرتاسرجهان
archival مربوط به بایگانی
ammino مربوط به امونیاک
ameboid مربوط به امیب
amebic مربوط به امیب
military مربوط به نظام
ameban مربوط به امیب
ameba مربوط به امیب
commercial مربوط به تجارت
amazonian مربوط به امازونها
valedictory مربوط به خداحافظی
attached مربوط متعلق
analitical مربوط به تجزیه
arbitrative مربوط بحکمیت
psychiatric مربوط به روانپزشکی
arbitral مربوط به حکمیت
familial مربوط به خانواده
anglian مربوط به نژاد
anent در مشارکت با مربوط به
municipal مربوط به شهرداری
aluminous مربوط به الومینیوم
aguish مربوط به تب و لرز
agrologic مربوط بخاکشناسی
fractional مربوط به بخشها
fractional مربوط به بخشهایی
fossils مربوط بادوارگذشته
fossil مربوط بادوارگذشته
racing مربوط بمسابقه
outbound مربوط به خارج
dependent مربوط محتاج
concerns مربوط بودن به
acetarious مربوط به سالاد
achaean مربوط به اخائیه
nasal مربوط به بینی
textual مربوط به متن یا نص
American مربوط بامریکا
Americans مربوط بامریکا
circumstantial مربوط به موقعیت
adulterous مربوط به زنا
baronial مربوط به بارون
achaian مربوط به اخائیه
nautical مربوط به کشتیرانی
concern مربوط بودن به
arithmeticlal مربوط به حساب
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
geriatric مربوط به پیری
centenarian مربوط به قرن
centenarians مربوط به قرن
caloric مربوط به کالری
calligraphic مربوط به خطاطی
c مربوط به کامپیوتر
brumal مربوط به زمستان
britannic مربوط به بریتانیا
capitular مربوط بفصل
technologically مربوط به فناوری
technological مربوط به فناوری
collegial مربوط به دانشکده
anal مربوط به مقعد
acrobatic مربوط به بندبازی
churchly مربوط به کلیسا
chromic مربوط به کرومیوم
chromatic مربوط به رنگها
speculative مربوط به اندیشه
cerebellar مربوط به مخچه
feminine مربوط به جنس زن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com