English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
precipitative مربوط به تعجیل کردن
Other Matches
acceleration تعجیل
precipitancy تعجیل بسیار
acceleration تعجیل افزایش
precipitance تعجیل بسیار
post صندوق پست تعجیل
posts صندوق پست تعجیل
posted صندوق پست تعجیل
post- صندوق پست تعجیل
precipitator تعجیل یا تسریع کننده
haste makes waste تعجیل موجب تعطیل است
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
connects اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects مربوط کردن
connect مربوط کردن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
relay ربط دادن مربوط کردن
allude افهار کردن مربوط بودن به
alluded افهار کردن مربوط بودن به
alludes افهار کردن مربوط بودن به
alluding افهار کردن مربوط بودن به
identifying مربوط کردن تشخیص دادن
relays ربط دادن مربوط کردن
identify مربوط کردن تشخیص دادن
identified مربوط کردن تشخیص دادن
identifies مربوط کردن تشخیص دادن
relayed ربط دادن مربوط کردن
gun pointing data عناصر مربوط به روانه کردن توپ
preparative تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
tailors برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
batch با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
tailor برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
orthopaedic مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
access procedures روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
to shoot oneself in the foot <idiom> بد اداره کردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح]
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
emunctory مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
fitcall finding پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
privacy حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
applied هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
job to job transition فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertaining مربوط به
coordinate مربوط
condequent مربوط
apposite مربوط
proper مربوط
affined مربوط
cretaceous مربوط به گچ
curatorial مربوط به
eight bit system مربوط به یک
irrelevant نا مربوط
relevant مربوط
correspondents مربوط به
correspondent مربوط به
for مربوط به
vespertinal مربوط به شب
hydraulic مربوط به اب
pertinent مربوط
pertinent مربوط به
germane مربوط
related مربوط
caprine مربوط به بز
pertinenet مربوط
lineal مربوط به خط
coherent مربوط
as for مربوط به
genethliac مربوط به طالع
matrimonial مربوط به ازدواج
facial مربوط به صورت
thermal مربوط به گرما
aesthetic مربوط به علم
ceremonials مربوط به جشن
aesthetically مربوط به علم
four dimensional مربوط به بعدچهارم
ceremonial مربوط به جشن
gallinaceous مربوط بماکیان
garlicky مربوط به سیر
electrically مربوط به الکتریسیته
avuncular مربوط بدایی
calligraphic مربوط به خطاطی
fossil مربوط بادوارگذشته
self- مربوط به خود
budgetary مربوط به بودجه
expiratory مربوط به زفیر
subsistence مربوط به زیست
existential مربوط به هستی
aeronautical مربوط به فضانوردی
mathematical مربوط به ریاضیات
faunae مربوط به جانوران
capitular مربوط بفصل
filiate مربوط ساختن
fistulous مربوط به ناسور
caloric مربوط به کالری
marital مربوط به زناشویی
anal مربوط به مقعد
surgical مربوط به جراحی
arbitrative مربوط بحکمیت
numerical مربوط به اعداد
basal مربوط به ته یابنیان
bardic مربوط به رامشگری
geriatric مربوط به پیری
archival مربوط به بایگانی
organizational مربوط به سازمان
arithmeticlal مربوط به حساب
hawaiian مربوط به هاوایی
histrionic مربوط به نمایش
centenarians مربوط به قرن
centenarian مربوط به قرن
as to عطف به مربوط به
atomistic مربوط به اتم
haemic مربوط بخون
arbitral مربوط به حکمیت
c مربوط به کامپیوتر
aguish مربوط به تب و لرز
acrobatic مربوط به بندبازی
speculative مربوط به اندیشه
glossal مربوط به زبان
brumal مربوط به زمستان
What's it to you? <idiom> به تو چه؟ [به تو چه مربوط است؟]
britannic مربوط به بریتانیا
technological مربوط به فناوری
glyptic مربوط به حکاکی
senile مربوط به پیری
technologically مربوط به فناوری
bear on مربوط بودن
ghostly مربوط به روح
fossils مربوط بادوارگذشته
collegial مربوط به دانشکده
prospective مربوط به اینده
churchly مربوط به کلیسا
chromic مربوط به کرومیوم
narcotic مربوط به موادمخدره
mechanical مربوط به ماشین ها
adulterous مربوط به زنا
aluminous مربوط به الومینیوم
amazonian مربوط به امازونها
dictatorial مربوط به دیکتاتور
ameba مربوط به امیب
achaian مربوط به اخائیه
achaean مربوط به اخائیه
communists مربوط به کمونیسم
sales مربوط به فروش
treats مربوط بودن به
commisural مربوط به درزوپیوندگاه
my مربوط بمن
computational مربوط به یک محاسبه
nuclear مربوط به اتمی
treat مربوط بودن به
thematic مربوط بموضوع
treated مربوط بودن به
congressional مربوط به کنگره
tutorial مربوط به قیمومت
tutorials مربوط به قیمومت
agrologic مربوط بخاکشناسی
corresponsive مربوط بیکدیگر
sartorial مربوط به خیاطی
acetarious مربوط به سالاد
communist مربوط به کمونیسم
vehicular مربوط به خودرو
divisional مربوط به تقسیم
feminine مربوط به جنس زن
domiciliary مربوط به خانه
affiliated مربوط ساختن
affiliates مربوط ساختن
affiliating مربوط ساختن
analitical مربوط به تجزیه
anent در مشارکت با مربوط به
astrological مربوط به نجوم
anglian مربوط به نژاد
astro مربوط به نجوم
retired مربوط به بازنشستگی
ammino مربوط به امونیاک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com