Dictiornary-Farsi | مربوط به حرف باصدا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
vocalic	مربوط به حرف باصدا
vocalical	مربوط به حرف باصدا


Other Matches

crushed	باصدا شکستن
snickers	باصدا خندیدن
crush	باصدا شکستن
crushes	باصدا شکستن
snickering	باصدا خندیدن
snickered	باصدا خندیدن
snicker	باصدا خندیدن
pule	باصدا حرکت کردن
slurp	باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurped	باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurping	باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurps	باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
pops	باصدا ترکیدن برهن گذاردن
pop	باصدا ترکیدن برهن گذاردن
smack	چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacked	چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacks	چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
popped	باصدا ترکیدن برهن گذاردن
tramp	باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped	باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps	باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
program loans	قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically	مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical	مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference	روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences	روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic	مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance	دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual	مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital	مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory	مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory	مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative	که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical	مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic	مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle	زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial	مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component	عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation	اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertinenet	مربوط
affined	مربوط
eight bit system	مربوط به یک
proper	مربوط
pertaining	مربوط به
as for	مربوط به
apposite	مربوط
irrelevant	نا مربوط
correspondent	مربوط به
relevant	مربوط
for	مربوط به
correspondents	مربوط به
coherent	مربوط
hydraulic	مربوط به اب
vespertinal	مربوط به شب
condequent	مربوط
lineal	مربوط به خط
related	مربوط
pertinent	مربوط به
pertinent	مربوط
caprine	مربوط به بز
germane	مربوط
cretaceous	مربوط به گچ
curatorial	مربوط به
coordinate	مربوط
thermal	مربوط به گرما
horsy	مربوط به اسب
affiliate	مربوط ساختن
hydrographic	مربوط به اب نگاری
anglian	مربوط به نژاد
hypophyseal	مربوط به هیپوفیز
hydrostatic	مربوط به فشار اب
anent	در مشارکت با مربوط به
hydropic	مربوط به استسقاء
capitular	مربوط بفصل
hominoid	مربوط به بشر
hawaiian	مربوط به هاوایی
chromic	مربوط به کرومیوم
congressional	مربوط به کنگره
glyptic	مربوط به حکاکی
goidelic	مربوط بسلت
haemic	مربوط بخون
sartorial	مربوط به خیاطی
chromatic	مربوط به رنگها
aeronautical	مربوط به فضانوردی
cerebellar	مربوط به مخچه
glossal	مربوط به زبان
avuncular	مربوط بدایی
janitorial	مربوط به فراشی
ammino	مربوط به امونیاک
c	مربوط به کامپیوتر
brumal	مربوط به زمستان
larcenous	مربوط به دزدی
ameboid	مربوط به امیب
astrological	مربوط به نجوم
amebic	مربوط به امیب
ameban	مربوط به امیب
metabolical	مربوط به متابولیزم
ameba	مربوط به امیب
amazonian	مربوط به امازونها
britannic	مربوط به بریتانیا
irrelative	نا مربوط مطلق
budgetary	مربوط به بودجه
affiliated	مربوط ساختن
caloric	مربوط به کالری
affiliates	مربوط ساختن
calligraphic	مربوط به خطاطی
immunologic	مربوط به مصونیت
meteorological	مربوط به هواسنجی
affiliating	مربوط ساختن
inspectional	مربوط به بازرسی
insurrectional	مربوط به شورش
existential	مربوط به هستی
analitical	مربوط به تجزیه
retired	مربوط به بازنشستگی
electrically	مربوط به الکتریسیته
aluminous	مربوط به الومینیوم
churchly	مربوط به کلیسا
bear on	مربوط بودن
geriatric	مربوط به پیری
communist	مربوط به کمونیسم
centenarian	مربوط به قرن
faunae	مربوط به جانوران
filiate	مربوط ساختن
centenarians	مربوط به قرن
astro	مربوط به نجوم
as to	عطف به مربوط به
fistulous	مربوط به ناسور
polar	مربوط به قط بها
polar	مربوط به قطب
communists	مربوط به کمونیسم
expiratory	مربوط به زفیر
operatic	مربوط به اپرا
technologically	مربوط به فناوری
acrobatic	مربوط به بندبازی
vehicular	مربوط به خودرو
dictoral	مربوط به دکتری
futuristic	مربوط به اینده
basal	مربوط به ته یابنیان
climatic	مربوط به اب وهوا
domiciliary	مربوط به خانه
bardic	مربوط به رامشگری
corresponsive	مربوط بیکدیگر
speculative	مربوط به اندیشه
anal	مربوط به مقعد
technological	مربوط به فناوری
Hellenic	مربوط به یونان
womanish	مربوط به زن یا زنان
ecumenical	مربوط به سرتاسرجهان
verbs	مربوط به صدا
divisional	مربوط به تقسیم
verb	مربوط به صدا
my	مربوط بمن
nuclear	مربوط به اتمی
arbitral	مربوط به حکمیت
prospective	مربوط به اینده
coherently	بطور مربوط
aesthetic	مربوط به علم
commisural	مربوط به درزوپیوندگاه
collegial	مربوط به دانشکده
feminine	مربوط به جنس زن
personal	مربوط به کسی
genethliac	مربوط به طالع
mammary	مربوط به پستان
mammary	مربوط به پستانداران
four dimensional	مربوط به بعدچهارم
contiguous	مربوط بهم
arteriovenous	مربوط به رگها
computational	مربوط به یک محاسبه
arithmeticlal	مربوط به حساب
archival	مربوط به بایگانی
gallinaceous	مربوط بماکیان
garlicky	مربوط به سیر
parental	مربوط به والدین
arbitrative	مربوط بحکمیت
thematic	مربوط بموضوع
norse	مربوط به اسکاندیناوی
residential	مربوط به اقامت
concerns	مربوط بودن به
attached	مربوط متعلق
valedictory	مربوط به خداحافظی
typographic	مربوط به چاپ
facial	مربوط به صورت
concern	مربوط بودن به
vermian	مربوط به کرم
connects	مربوط کردن
versicular	مربوط به ایات
connect	مربوط کردن
vespertine	مربوط به شب شبانه
military	مربوط به نظام
villatic	مربوط به دهکده
municipal	مربوط به شهرداری
to the point	مربوط بموضوع
fossil	مربوط بادوارگذشته
senile	مربوط به پیری
postal	مربوط به پست
racing	مربوط بمسابقه