English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
extramural مربوط به خارج از دانشگاه
Other Matches
outbound مربوط به خارج
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
modals 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modal 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
noncontiguous facility تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
academy دانشگاه
university دانشگاه
Univ دانشگاه
universities دانشگاه
colleges دانشگاه
college دانشگاه
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
Chancellor رئیس دانشگاه
state university دانشگاه دولتی
state university دانشگاه ایالتی
technical university دانشگاه فنی
Chancellors رئیس دانشگاه
staff college دانشگاه جنگ
academical دانشجوی دانشگاه
the institution of a universit تاسیس دانشگاه
academy دانشگاه هنر
academies دانشگاه اموزشگاه
University of Applied Sciences [UAS] دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
senior technical college دانشگاه فناوری
polytechnic دانشگاه فناوری
presidents رئیس دانشگاه
president رئیس دانشگاه
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
oxonian وابسته به دانشگاه اکسفورد
war college دانشگاه عالی جنگ
matriculant قبول شده در دانشگاه
semesters دوره 61 هفتهای دانشگاه
rectors رئیس دانشگاه رهبر
chairing کرسی استادی در دانشگاه
chairs کرسی استادی در دانشگاه
chair کرسی استادی در دانشگاه
rector رئیس دانشگاه رهبر
vice chancellor معاون رئیس دانشگاه
semester دوره 61 هفتهای دانشگاه
vice-chancellor معاون رئیس دانشگاه
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
chaired کرسی استادی در دانشگاه
vice-chancellors معاون رئیس دانشگاه
alma mater سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculating در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
spring practice دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
mattriculation نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
He is majoring in mathematic at the university. در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
matriculated در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
donnish وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
in the schools مشغول دادن امتحانات دانشگاه
academicals لباس رسمی استادی دانشگاه
send down دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
academic costume لباس رسمی استادی دانشگاه
As a university professor , his performance stank. طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
matriculate در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculation دخول یا نام نویسی در دانشگاه
matriculation امتحان ورودی دانشگاه کنکور
He was not admitted to the university. اورا به دانشگاه راه ندادند
underclassman شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
chancellory رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
varsity تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
chancellery رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
berkeley unix گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
sixth forms دورهی آماده سازی برای دانشگاه
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
ox man کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
matriculated در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
upper classes وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper class وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculating در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
jayvee عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
matriculate در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
he went out in the poll امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
academia حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
matricular وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
upperclassman کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
O levels آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
university extension تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
bachelors مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelor مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
out- خارج
abroad خارج
outside خارج
outside در خارج
outsides خارج
forth of خارج از
external خارج
externals خارج
aroint خارج شو
outsides در خارج
outed خارج
out خارج
non combatant خارج از صف
non-combatant خارج از صف
out-of- خارج از
off خارج از
externally از خارج
per خارج از
outside [of] <adv.> خارج [از]
out [of] <adv.> خارج [از]
off side خارج از خط
out of خارج از
out of tune خارج
non-combatants خارج از صف
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
anieoro از داخل به خارج
eccentrics خارج از مرکز
derail از خط خارج کردن
derail از خط خارج شدن
eccentric خارج از مرکز
unship خارج کردن
out of turn خارج از نوبت
off duty خارج از خدمت
off duty خارج از نگهبانی
out of action خارج ازنبرد
acentric خارج از مرکز
outbye خارج از دور از
extra-marital خارج از زناشویی
derailed از خط خارج شدن
derailed از خط خارج کردن
to rule out خارج کردن
to pass off خارج شدن
nonsense خارج از منطق
out of proportion خارج از اندازه
inaccessible خارج از دسترس
out of phase خارج از فاز
submultiple خارج قسمت
out of line خارج از خط جبهه
out of door خارج ازمنزل
outboard bearing یاتاقان خارج
derails از خط خارج کردن
derails از خط خارج شدن
derailing از خط خارج کردن
derailing از خط خارج شدن
to fall out خارج شدن
eject خارج کردن
off center خارج از مرکز
quotients خارج قسمت
extraneous خارج از قلمروچیزی
alfresco خارج از منزل
off season خارج از فصل
irrelevant خارج از موضوع
popping خارج شدن
issues خارج شدن
issued خارج شدن
issue خارج شدن
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
quotient خارج قسمت
ejected خارج کردن
out of question خارج از موضوع
ejecting خارج کردن
out خارج بیرون
out خارج از حدود
not to the point خارج از موضوع
ejects خارج کردن
out- خارج بیرون
out- خارج از حدود
neither here nor there خارج ازموضوع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com