English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
vehicular مربوط به خودرو
Search result with all words
automotive مربوط به وسایل نقلیه خودرو
Other Matches
four by two خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
automobiles خودرو
vehicles خودرو
adventive خودرو
locomobile خودرو
motor vehicle خودرو
automotive خودرو
automobile خودرو
self propelled خودرو
self propelling خودرو
four by four خودرو 4 در 4
auto :خودرو
autos :خودرو
vehicle خودرو
self driven خودرو
self grown خودرو
chasis شاسی خودرو
locomobile گردونه خودرو
moving staircase پلکان خودرو
escalator پلکان خودرو
caterpillar truck خودرو هزارپا
bumper bar سپر خودرو
propeller گاردان خودرو
weedy هرز خودرو
escalators پلکان خودرو
escalator پلکان خودرو
deep jeep خودرو زیرابی
automobile ماشین خودرو
moving stairway پلکان خودرو
automobiles ماشین خودرو
motor car گردونه خودرو
motor cars گردونه خودرو
truck vehicle خودرو نظامی
wildwood جنگل خودرو
motorcar خودرو سواری
motor vehicle خودرو موتوری
drive screw پیچ خودرو
personnel carrier خودرو نفربر
to use the car با خودرو رفتن
to ride in the car با خودرو رفتن
tank transporter خودرو مازتانک بر
propeller shaft گاردان خودرو
scout car خودرو دیده ور
ammunition carrier خودرو مهمات کش
to turn [to turn off] [to make a turn] پیچیدن [با خودرو]
tank vehicle خودرو تانکرسوخت
liftruck خودرو بالابر
tank vehicle خودرو تانکر
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
dimmed headlights [lights] [American English] نور پایین [خودرو]
signal علامت راهنمای خودرو
low beams [beam light] [American English] نور پایین [خودرو]
signalled علامت راهنمای خودرو
signaled علامت راهنمای خودرو
dipped beams [beam light] [British English] نور پایین [خودرو]
full beam نور بالا [در خودرو]
high beam [American English] نور بالا [در خودرو]
upper beam headlights نور بالا [در خودرو]
rollover چپ شدن خودرو یاوسیله
technical inspection معاینه فنی [خودرو]
escalators پلکان های خودرو
moving stairways پلکان های خودرو
moving stairs {pl} پلکان های خودرو
trunk [American E] صندوق چمدان [خودرو]
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
short wheel خودرو شاسی کوتاه
high gear دنده قوی خودرو
unladen weight وزن ناخالص خودرو
full tracked خودرو تمام شنی
payloads بازده خودرو یا دستگاه
payload بازده خودرو یا دستگاه
dipped headlights [lights] [British English] نور پایین [خودرو]
unladen weight وزن کامل خودرو
moving staircases پلکان های خودرو
propeller joint چهارشاخه گاردان خودرو
cross bar wrench آچار چرخ خودرو
combat tire تایر جنگی خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] آچار چرخ خودرو
wheel brace آچار چرخ خودرو
oil pan جعبه کارتر خودرو
loading plan طرح بارگیری خودرو
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
wheel wrench آچار چرخ خودرو
lift truck خودرو دارای جرثقیل
windshields شیشه جلو خودرو
windshield شیشه جلو خودرو
loading list لیست بارگیری خودرو
mileage مسافت طی شده به وسیله خودرو
to leave on روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
to go into the ditch با خودرو به خندق جاده رفتن
dome light چراغ بالای طاق خودرو
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
travelling crane جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
laden weight وزن کلی خودرو با بار
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor transport حمل ونقل به وسیله خودرو
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
endgate درب عقب [خودرو شناسی]
six by six خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
gradeability قابلیت عبور خودرو از شیبها
six by four خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
chokes خفه کردن ساسات خودرو چوک
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
to swerve a car <idiom> با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
She swerved sharply to avoid hitting a dog. او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
choke خفه کردن ساسات خودرو چوک
skate mount پایه دوار مسلسل روی خودرو
tracklaying زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
less than carload وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
choked خفه کردن ساسات خودرو چوک
half track خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
trailer brake system دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
to start روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
straddle truck نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
trucks خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
truck خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
unprompted ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
trucking خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
trucked خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
maximum gradeability حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
trailer خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trailers خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
mileage on departure [arrival] اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
The motor vehicle is covered by theft insurance. این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
bulk petroleum conversion kit جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
droned خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
relevant مربوط
coherent مربوط
as for مربوط به
pertinent مربوط
correspondents مربوط به
correspondent مربوط به
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com