Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
heterosexual
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexuals
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
Other Matches
heterosexuality
علاقه بجنس مخالف
bisexuals
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
homosexuals
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexual
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
oedipus complex
احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
oedipal
وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
Mejidian style
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
disinterest
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen
هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous
ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
exhibitionism
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
antisocial
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sexes
احساسات جنسی روابط جنسی
sex
احساسات جنسی روابط جنسی
square design
طرح خشتی
[طرح مربع شکل]
[این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
bind
علاقه
disinterested
: بی علاقه
penchant
علاقه
binds
علاقه
unresponsive
بی علاقه
affection
علاقه
interests
علاقه
interest
علاقه .
interests
علاقه .
uninterested
بی علاقه
ties
علاقه
stomachy
بی علاقه
interest
علاقه
nonchalant
بی علاقه
fondness
علاقه
tie
علاقه
liking
ذوق علاقه
renunciation
قطع علاقه
interestedness
علاقه مندی
tendencies
علاقه مختصر
concerned
علاقه مند
property
علاقه مایملک
tendency
علاقه مختصر
it is of interest to me
من در ان علاقه مندم
laceman
علاقه بند
self concern
علاقه بنفس
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
enthusiasts
علاقه مند
enthusiast
علاقه مند
enthusiastic
علاقه مند
disinterest
علاقه نداشتن
interested
علاقه مند
focal point
علاقه - سرگرمی
consuming
علاقه-عشق
beloved
مورد علاقه
disaffection
عدم علاقه
fondly
از روی علاقه
going for (someone)
<idiom>
علاقه کسی
calf love
علاقه دمدمی
put up with
<idiom>
علاقه مند
necrophagia
علاقه به اجساد
spelunking
علاقه به غار شناسی
fancying
تفننی علاقه داشتن به
fancy
تفننی علاقه داشتن به
To be interested in ( keen on ) some thing .
به چیزی علاقه داشتن
fanciest
تفننی علاقه داشتن به
To sever ones ties . to lose interest.
قطع علاقه کردن
fancied
تفننی علاقه داشتن به
unconcern
عدم علاقه خونسردی
uniterested
بی علاقه بی دخل وتصرف
shebang
امر مورد علاقه
fancies
تفننی علاقه داشتن به
disaffect
از علاقه و محبت کاستن
fancy free
بی علاقه عاری از عشق
to pique
علاقه مند کردن
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
earnest
سنگین علاقه شدید به چیزی
turfman
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
uncommunicative
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
wanderlust
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
shrug your shoulders
<idiom>
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
the iron interest
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
theatre fiend
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
addict
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hacker
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
hermaphrodite
دو جنسی
bisexual
دو جنسی
homogeneity
هم جنسی
generic
جنسی
unisexual
یک جنسی
hermaphrodites
دو جنسی
sex
جنسی
bisexuals
دو جنسی
gamic
جنسی
road sense
جنسی
kinds
جنسی
kindest
جنسی
ambisexual
دو جنسی
unisex
دو جنسی
diclinous
یک جنسی
kind
جنسی
sexes
جنسی
sexual
جنسی
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
ri/sme
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
sodomy
انحراف جنسی
heteroerotism
دگرخواهی جنسی
heterophilia
دیگرخواهی جنسی
sex differences
تفاوتهای جنسی
sex differentiation
تمایز جنسی
sex glands
غدههای جنسی
heterosome
کروموزوم جنسی
sexual intercourse
مقاربت جنسی
sexual intercourse
امیزش جنسی
idols of the tribe
اوهام جنسی
excitement
برانگیختگی جنسی
excitements
برانگیختگی جنسی
Sexual assault
تجاوز جنسی
heterosexuality
دگرخواهی جنسی
aphrodisiac
برانگیزنده جنسی
aphrodisiacs
برانگیزنده جنسی
gonocyte
سلول جنسی
gynandromorphy
ریخت دو جنسی
gynandrous
نر و ماده دو جنسی
coitus
مقاربت جنسی
haploid cell
یاخته جنسی
heteroeroticism
دگرخواهی جنسی
sex chromosomes
کروموزومهای جنسی
sex offenses
جرایم جنسی
sex perversion
انحراف جنسی
eroticism
تمایلات جنسی
sexual maturity
بلوغ جنسی
sexual offences
جرائم جنسی
sexual symbolism
نمادگری جنسی
sexual relations
روابط جنسی
sexual orientation
گرایش جنسی
inkind
کمک جنسی
sexual receptivity
پذیرندگی جنسی
sexual relations
مقاربت جنسی
eroticism
تحریکات جنسی
sexual disorder
اختلال جنسی
sexual development
رشد جنسی
lesbianism
رابطه جنسی زن با زن
sexual deviation
انحراف جنسی
sexual aberration
انحراف جنسی
impotency
ضعف جنسی
sexual perversion
انحراف جنسی
taxes in kind
مالیات جنسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com