Dictiornary-Farsi | مربوط به غیب گوئی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
divinatory	مربوط به غیب گوئی


Other Matches

roundness	رک گوئی
frankness	رک گوئی
straightforwardness	رک گوئی
outspokenness	رک گوئی
free heartedness	رک گوئی
candidness	رک گوئی
extravagantly	باگزاف گوئی
reviling	ناسزا گوئی
extemporaneousness	بدیهه گوئی
humoralism	بذله گوئی
hyperbolism	مبالغه گوئی
troplogy	مجاز گوئی
To prophecy . To divine .	غیب گوئی کردن
repetition of a word	باز گوئی یاتکرارسخن
Do you mean it?Are you serious?	جدی میگی ؟ (می گوئی ) ؟
She is far too conceited. She is full of herself .	گوئی از دماغ فیل افتاده ( پر افاده وازخود راضی )
program loans	قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical	مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically	مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference	روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences	روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic	مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual	مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance	دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory	مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital	مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory	مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative	که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical	مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic	مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle	زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component	عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial	مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation	اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
as for	مربوط به
vespertinal	مربوط به شب
affined	مربوط
coherent	مربوط
irrelevant	نا مربوط
hydraulic	مربوط به اب
apposite	مربوط
pertaining	مربوط به
relevant	مربوط
correspondents	مربوط به
correspondent	مربوط به
for	مربوط به
cretaceous	مربوط به گچ
eight bit system	مربوط به یک
coordinate	مربوط
caprine	مربوط به بز
related	مربوط
lineal	مربوط به خط
pertinent	مربوط به
pertinent	مربوط
germane	مربوط
pertinenet	مربوط
condequent	مربوط
proper	مربوط
curatorial	مربوط به
verbs	مربوط به صدا
anglian	مربوط به نژاد
personal	مربوط به کسی
larcenous	مربوط به دزدی
verb	مربوط به صدا
janitorial	مربوط به فراشی
irrelative	نا مربوط مطلق
ecumenical	مربوط به سرتاسرجهان
arteriovenous	مربوط به رگها
vehicular	مربوط به خودرو
meteorological	مربوط به هواسنجی
anent	در مشارکت با مربوط به
glossal	مربوط به زبان
analitical	مربوط به تجزیه
metabolical	مربوط به متابولیزم
aesthetically	مربوط به علم
arithmeticlal	مربوط به حساب
aesthetic	مربوط به علم
avuncular	مربوط بدایی
occupational	مربوط به شغل
arbitral	مربوط به حکمیت
hydropic	مربوط به استسقاء
haemic	مربوط بخون
arbitrative	مربوط بحکمیت
hydrographic	مربوط به اب نگاری
horsy	مربوط به اسب
hawaiian	مربوط به هاوایی
hominoid	مربوط به بشر
astrological	مربوط به نجوم
hydrostatic	مربوط به فشار اب
goidelic	مربوط بسلت
archival	مربوط به بایگانی
glyptic	مربوط به حکاکی
insurrectional	مربوط به شورش
thermal	مربوط به گرما
inspectional	مربوط به بازرسی
immunologic	مربوط به مصونیت
hypophyseal	مربوط به هیپوفیز
coherently	بطور مربوط
quadrantal	مربوط به تراز
as to	عطف به مربوط به
c	مربوط به کامپیوتر
churchly	مربوط به کلیسا
affiliate	مربوط ساختن
collegial	مربوط به دانشکده
commisural	مربوط به درزوپیوندگاه
computational	مربوط به یک محاسبه
speculative	مربوط به اندیشه
corresponsive	مربوط بیکدیگر
nuclear	مربوط به اتمی
ceremonials	مربوط به جشن
prospective	مربوط به اینده
technological	مربوط به فناوری
bear on	مربوط بودن
technologically	مربوط به فناوری
communists	مربوط به کمونیسم
communist	مربوط به کمونیسم
affiliated	مربوط ساختن
chromic	مربوط به کرومیوم
anal	مربوط به مقعد
britannic	مربوط به بریتانیا
calligraphic	مربوط به خطاطی
caloric	مربوط به کالری
aeronautical	مربوط به فضانوردی
capitular	مربوط بفصل
existential	مربوط به هستی
acrobatic	مربوط به بندبازی
cerebellar	مربوط به مخچه
budgetary	مربوط به بودجه
electrically	مربوط به الکتریسیته
retired	مربوط به بازنشستگی
affiliating	مربوط ساختن
chromatic	مربوط به رنگها
affiliates	مربوط ساختن
dictoral	مربوط به دکتری
operatic	مربوط به اپرا
brumal	مربوط به زمستان
atomistic	مربوط به اتم
congressional	مربوط به کنگره
gallinaceous	مربوط بماکیان
garlicky	مربوط به سیر
polar	مربوط به قط بها
polar	مربوط به قطب
Hellenic	مربوط به یونان
womanish	مربوط به زن یا زنان
mammary	مربوط به پستان
mammary	مربوط به پستانداران
genethliac	مربوط به طالع
contiguous	مربوط بهم
sartorial	مربوط به خیاطی
thematic	مربوط بموضوع
four dimensional	مربوط به بعدچهارم
climatic	مربوط به اب وهوا
divisional	مربوط به تقسیم
domiciliary	مربوط به خانه
futuristic	مربوط به اینده
basal	مربوط به ته یابنیان
geriatric	مربوط به پیری
centenarian	مربوط به قرن
centenarians	مربوط به قرن
bardic	مربوط به رامشگری
expiratory	مربوط به زفیر
faunae	مربوط به جانوران
filiate	مربوط ساختن
feminine	مربوط به جنس زن
my	مربوط بمن
fistulous	مربوط به ناسور
astro	مربوط به نجوم
bawdy	مربوط به جاکشی
typographic	مربوط به چاپ
fossil	مربوط بادوارگذشته
vermian	مربوط به کرم
racing	مربوط بمسابقه
facial	مربوط به صورت
versicular	مربوط به ایات
vespertine	مربوط به شب شبانه
connects	مربوط کردن
outbound	مربوط به خارج
connect	مربوط کردن
dependent	مربوط محتاج
concerns	مربوط بودن به
villatic	مربوط به دهکده
vindicative	مربوط به توجیه
commercial	مربوط به تجارت
fossils	مربوط بادوارگذشته
subsistence	مربوط به زیست
acetarious	مربوط به سالاد
attached	مربوط متعلق
residential	مربوط به اقامت
valedictory	مربوط به خداحافظی
senile	مربوط به پیری
postal	مربوط به پست
to be	مربوط باینده
to be in rapport	مربوط بودن
organizational	مربوط به سازمان
fractional	مربوط به بخشها
to have connexion with	مربوط بودن با