Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3 milliseconds)
English
Persian
mechanical
مربوط به ماشین ها
Search result with all words
feedback
اطلاعات مربوط به تاثیرات سیگنال کنترلی روی وسیله یا ماشین که به کامپیوترکنترلی برمی گرددو
symbol
لیست بر چسب ها و نام ها در کامپایلر یا اسجلر که مربوط به آدرس آنها در برنامه که ماشین است
technical
مربوط به ماشین یا فرآیند خاص
one for one
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
Other Matches
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
irrelevant
نا مربوط
lineal
مربوط به خط
germane
مربوط
coherent
مربوط
correspondent
مربوط به
as for
مربوط به
pertinent
مربوط به
pertinent
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
affined
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
relevant
مربوط
for
مربوط به
hydraulic
مربوط به اب
related
مربوط
correspondents
مربوط به
pertaining
مربوط به
condequent
مربوط
coordinate
مربوط
caprine
مربوط به بز
proper
مربوط
apposite
مربوط
pertinenet
مربوط
curatorial
مربوط به
vespertinal
مربوط به شب
budgetary
مربوط به بودجه
faunae
مربوط به جانوران
glyptic
مربوط به حکاکی
glossal
مربوط به زبان
dictatorial
مربوط به دیکتاتور
filiate
مربوط ساختن
genethliac
مربوط به طالع
fistulous
مربوط به ناسور
garlicky
مربوط به سیر
gallinaceous
مربوط بماکیان
electrically
مربوط به الکتریسیته
photo-
مربوط به نور
expiratory
مربوط به زفیر
retired
مربوط به بازنشستگی
geriatric
مربوط به پیری
collegial
مربوط به دانشکده
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
computational
مربوط به یک محاسبه
thermal
مربوط به گرما
corresponsive
مربوط بیکدیگر
affiliating
مربوط ساختن
affiliate
مربوط ساختن
avuncular
مربوط بدایی
dictoral
مربوط به دکتری
affiliated
مربوط ساختن
affiliates
مربوط ساختن
divisional
مربوط به تقسیم
domiciliary
مربوط به خانه
churchly
مربوط به کلیسا
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
materials
مربوط جسم
numeric
1-مربوط به اعداد. 2-
norse
مربوط به اسکاندیناوی
metabolical
مربوط به متابولیزم
speculative
مربوط به اندیشه
aeronautical
مربوط به فضانوردی
existential
مربوط به هستی
numerical
مربوط به اعداد
treats
مربوط بودن به
technological
مربوط به فناوری
material
مربوط جسم
acrobatic
مربوط به بندبازی
pertian
مربوط بودن
pertain to
مربوط بودن به
paratroop
مربوط به چتربازی
anal
مربوط به مقعد
ovarial
مربوط به تخمدان
post
مربوط به پست
osteal
مربوط باستخوان
post-
مربوط به پست
posted
مربوط به پست
posts
مربوط به پست
ghostly
مربوط به روح
self-
مربوط به خود
hydropic
مربوط به استسقاء
textual
مربوط به متن یا نص
hydrographic
مربوط به اب نگاری
horsy
مربوط به اسب
hominoid
مربوط به بشر
treat
مربوط بودن به
treated
مربوط بودن به
hawaiian
مربوط به هاوایی
narcotic
مربوط به موادمخدره
haemic
مربوط بخون
hydrostatic
مربوط به فشار اب
hypophyseal
مربوط به هیپوفیز
technologically
مربوط به فناوری
tutorial
مربوط به قیمومت
tutorials
مربوط به قیمومت
larcenous
مربوط به دزدی
janitorial
مربوط به فراشی
irrelative
نا مربوط مطلق
histrionic
مربوط به نمایش
insurrectional
مربوط به شورش
inspectional
مربوط به بازرسی
immunologic
مربوط به مصونیت
goidelic
مربوط بسلت
chromic
مربوط به کرومیوم
amazonian
مربوط به امازونها
fossils
مربوط بادوارگذشته
aesthetically
مربوط به علم
fossil
مربوط بادوارگذشته
racing
مربوط بمسابقه
outbound
مربوط به خارج
prospective
مربوط به اینده
dependent
مربوط محتاج
concerns
مربوط بودن به
concern
مربوط بودن به
fractional
مربوط به بخشهایی
acetarious
مربوط به سالاد
achaean
مربوط به اخائیه
sartorial
مربوط به خیاطی
aluminous
مربوط به الومینیوم
marital
مربوط به زناشویی
aguish
مربوط به تب و لرز
agrologic
مربوط بخاکشناسی
meteorological
مربوط به هواسنجی
adulterous
مربوط به زنا
astrological
مربوط به نجوم
aesthetic
مربوط به علم
achaian
مربوط به اخائیه
fractional
مربوط به بخشها
nasal
مربوط به بینی
parental
مربوط به والدین
climatic
مربوط به اب وهوا
operatic
مربوط به اپرا
municipal
مربوط به شهرداری
communist
مربوط به کمونیسم
communists
مربوط به کمونیسم
ceremonial
مربوط به جشن
familial
مربوط به خانواده
ceremonials
مربوط به جشن
matrimonial
مربوط به ازدواج
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
attached
مربوط متعلق
nautical
مربوط به کشتیرانی
vehicular
مربوط به خودرو
baronial
مربوط به بارون
futuristic
مربوط به اینده
circumstantial
مربوط به موقعیت
Americans
مربوط بامریکا
American
مربوط بامریکا
commercial
مربوط به تجارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com