Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
dyspnoeic
مربوط به نفس تنگه
Other Matches
gut
تنگه
channelled
تنگه
channels
تنگه
necks
تنگه
gorge
تنگه
bottleneck
تنگه
bottlenecks
تنگه
gorged
تنگه
neck
تنگه
gorges
تنگه
gorging
تنگه
St
تنگه
SS
تنگه
canyons
تنگه
canyon
تنگه
aminable
تنگه شو
channel
تنگه
guts
تنگه
channeled
تنگه
channeling
تنگه
gutting
تنگه
isthmus
تنگه باریک
isthmic
ساکن تنگه
isthmian
ساکن تنگه
dyspnoea
نفس تنگه
khyber pass
تنگه خیبر
neck necessity
تنگه یخه
isthmuses
تنگه خالی
isthmus
تنگه خالی
isthmuses
تنگه باریک
dardanelles
تنگه داردانل
channelization
تنگه سازی
heaves
نفس تنگه
strait
بغاز تنگه
straits
بغاز تنگه
short wind
تنگه نفس
hellespont
تنگه داردانل
isthmic
تنگهای وابسته به تنگه پاناما
isthmian
تنگهای وابسته به تنگه پاناما
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
curatorial
مربوط به
affined
مربوط
hydraulic
مربوط به اب
condequent
مربوط
cretaceous
مربوط به گچ
pertinenet
مربوط
pertinent
مربوط
pertinent
مربوط به
coordinate
مربوط
pertaining
مربوط به
apposite
مربوط
germane
مربوط
for
مربوط به
relevant
مربوط
caprine
مربوط به بز
related
مربوط
proper
مربوط
vespertinal
مربوط به شب
coherent
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
lineal
مربوط به خط
irrelevant
نا مربوط
as for
مربوط به
correspondent
مربوط به
correspondents
مربوط به
commisural
مربوط به درزوپیوندگاه
personal
مربوط به کسی
ecumenical
مربوط به سرتاسرجهان
computational
مربوط به یک محاسبه
collegial
مربوط به دانشکده
affiliating
مربوط ساختن
verbs
مربوط به صدا
futuristic
مربوط به اینده
affiliated
مربوط ساختن
verb
مربوط به صدا
affiliate
مربوط ساختن
retired
مربوط به بازنشستگی
affiliates
مربوط ساختن
mammary
مربوط به پستان
haemic
مربوط بخون
goidelic
مربوط بسلت
divisional
مربوط به تقسیم
garlicky
مربوط به سیر
domiciliary
مربوط به خانه
communists
مربوط به کمونیسم
communist
مربوط به کمونیسم
operatic
مربوط به اپرا
climatic
مربوط به اب وهوا
four dimensional
مربوط به بعدچهارم
fistulous
مربوط به ناسور
vehicular
مربوط به خودرو
filiate
مربوط ساختن
faunae
مربوط به جانوران
parental
مربوط به والدین
genethliac
مربوط به طالع
polar
مربوط به قط بها
glyptic
مربوط به حکاکی
glossal
مربوط به زبان
contiguous
مربوط بهم
mammary
مربوط به پستانداران
occupational
مربوط به شغل
gallinaceous
مربوط بماکیان
womanish
مربوط به زن یا زنان
corresponsive
مربوط بیکدیگر
Hellenic
مربوط به یونان
polar
مربوط به قطب
prospective
مربوط به اینده
dictoral
مربوط به دکتری
expiratory
مربوط به زفیر
anent
در مشارکت با مربوط به
ameba
مربوط به امیب
amazonian
مربوط به امازونها
aluminous
مربوط به الومینیوم
aguish
مربوط به تب و لرز
agrologic
مربوط بخاکشناسی
familial
مربوط به خانواده
municipal
مربوط به شهرداری
attached
مربوط متعلق
ameban
مربوط به امیب
psychiatric
مربوط به روانپزشکی
analitical
مربوط به تجزیه
ceremonial
مربوط به جشن
ceremonials
مربوط به جشن
ammino
مربوط به امونیاک
matrimonial
مربوط به ازدواج
marital
مربوط به زناشویی
surgical
مربوط به جراحی
ameboid
مربوط به امیب
amebic
مربوط به امیب
valedictory
مربوط به خداحافظی
adulterous
مربوط به زنا
military
مربوط به نظام
outbound
مربوط به خارج
dependent
مربوط محتاج
baronial
مربوط به بارون
ovarian
مربوط به تخمدان
concerns
مربوط بودن به
nautical
مربوط به کشتیرانی
nasal
مربوط به بینی
concern
مربوط بودن به
fractional
مربوط به بخشها
circumstantial
مربوط به موقعیت
racing
مربوط بمسابقه
achaian
مربوط به اخائیه
commercial
مربوط به تجارت
achaean
مربوط به اخائیه
acetarious
مربوط به سالاد
textual
مربوط به متن یا نص
fossils
مربوط بادوارگذشته
fossil
مربوط بادوارگذشته
American
مربوط بامریکا
Americans
مربوط بامریکا
fractional
مربوط به بخشهایی
electrically
مربوط به الکتریسیته
calligraphic
مربوط به خطاطی
c
مربوط به کامپیوتر
brumal
مربوط به زمستان
speculative
مربوط به اندیشه
congressional
مربوط به کنگره
britannic
مربوط به بریتانیا
technological
مربوط به فناوری
technologically
مربوط به فناوری
geriatric
مربوط به پیری
caloric
مربوط به کالری
capitular
مربوط بفصل
budgetary
مربوط به بودجه
churchly
مربوط به کلیسا
existential
مربوط به هستی
chromic
مربوط به کرومیوم
aeronautical
مربوط به فضانوردی
chromatic
مربوط به رنگها
anal
مربوط به مقعد
cerebellar
مربوط به مخچه
acrobatic
مربوط به بندبازی
centenarian
مربوط به قرن
centenarians
مربوط به قرن
bear on
مربوط بودن
astrological
مربوط به نجوم
as to
عطف به مربوط به
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com