English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
quaternary مربوط به چهار بیت یا سطح شی
Search result with all words
quadrilateral مربوط به چهار گوش
quadrilaterals مربوط به چهار گوش
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Other Matches
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
quadrilateral چهار بر
tetragon چهار بر
quadruple چهار لا
quatre چهار
quadrupled چهار لا
quadruples چهار لا
quadrate چهار یک
quadrupling چهار لا
four چهار
quarter چهار یک
quadruped چهار پا
quartile چهار یک
quadrilaterals چهار بر
tetrad چهار
quadrupeds چهار پا
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
cross legged چهار زانو
tetrapod پروانه چهار پا
quadric چهار تایی
tetrasporic چهار هاگی
quadrate چهار گوش
tetrasporous چهار هاگی
tetrastich چهار بیتی
quad چهار گوش
tetrastichous چهار جزیی
tetratomic چهار اتمی
tetravalent چهار فرفیتی
tetraphyllous چهار برگه
all eyes چهار چشمی
tetrameter چهار وزنی
tetragon چهار ضلعی
tetragon چهار گوشه
quadrifid چهار شکافی
four way چهار راه
tetrahedral چهار ضلعی
backfour چهار مدافع
tetrahedral چهار وجهی
tetrahedron چهار وجهی
quad چهار قلو
tetramerous چهار جزیی
foursquare چهار ضلعی
tetravalent چهار بنیانی
quads چهار قلو
quads چهار گوش
quadrilateral چهار ضلعی
quadrilateral چهار جانبه
four عدد چهار
quadrilaterals چهار ضلعی
intersection چهار راه
quadruplet چهار گانه
quadruplets چهار گانه
quadrilaterals چهار جانبه
long legged چهار پایه
Wednesdays چهار شنبه
squaring چهار گوش
squares چهار گوش
squared چهار گوش
intersections چهار راه
creep چهار دست و پا
quadraple چهار برابر
quadrant چهار یک دایره
footstool چهار پایه
footstools چهار پایه
galloped چهار نعل
gallop چهار نعل
quadrant چهار گوش
quadrangular چهار گوشه
the cardinal humours چهار ابگونه
all fours چهار دست و پا
the four seasons چهار فصل
point four اصل چهار
twice is دو دو تا چهار تا میشود
square چهار گوش
gallops چهار نعل
quadrupling چهار تایی
quadrisyllabic چهار هجائی
tertramerous چهار جزئی
tetrasyllabic چهار هجائی
quadrivalent چهار بنیانی
quadrivalent چهار ارزشی
four dimensional چهار بعدی
four cycle چهار چرخه
square dome چهار طاقی
quadripartite چهار جزئی
close چهار گوشه
qyaternary چهار تایی
quatrefoil گل چهار گلبرگی
four pole چهار قطبی
quadrupling چهار گانه
quadruple چهار تایی
quadruple چهار گانه
double breasted کت چهار دکمه
quadrupled چهار گانه
quadrupled چهار تایی
quadruples چهار گانه
Wednesday چهار شنبه
quadruples چهار تایی
tetradactylous چهار پنجهای
four o'clock ساعت چهار
four way چهار لولهای
tetrad چهار عنصری
quatrain شعر چهار سطری
space time دستگاه چهار بعدی
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
skates ماهی چهار گوش
four pictures test ازمون چهار تصویر
twice is 2 ضرب در 2 میشود چهار
quadded cable کابل چهار سیمی
phantomed cable کابل چهار سیمی
quadripartite چهار تایی چهارسویی
phantom circuit مدار چهار سیمی
quatrains شعر چهار سطری
quadrangle چهار ضلعی چهارگوشه
quatrefoil ارایش چهار پردهای
delire a quatre هذیان چهار نفری
quadrilles شطرنجی چهار گوش
quaternion بخش چهارگانه چهار
quadrilaterals چهار پهلو چهارضلعی
d.'s bedpost چهار گشنیزی یا خاج
quartan چهار روز یکبار
scow قایق چهار گوش
quadruple pact میثاق چهار جانبه
quadrilateral چهار پهلو چهارضلعی
quadruple pact پیمان چهار جانبه
tetragonal distortion واپیچش چهار گوشهای
skated ماهی چهار گوش
skate ماهی چهار گوش
stool کرسی [سه یا چهار پایه]
teragram واژه چهار حرفی
tetralogy چهار درام یاتراژدی
impaling چهار میل کردن
impales چهار میل کردن
impaled چهار میل کردن
impale چهار میل کردن
terrachord یک رشته چهار پردهای
quadrennial چهار سال یکبار
tetrameter شعر چهار وتدی
quadrille شطرنجی چهار گوش
distorted tetrahedron چهار وجهی واپیچیده
quadrisyllable کلمه چهار هجائی
tetrode لامپ چهار قطبی
tetrachromatism دید چهار رنگی
square wave موج چهار گوش
quadrangles چهار ضلعی چهارگوشه
the big four بزرگان چهار گانه
quadruple fission انشقاق چهار برابر
quadruple address با نشانی چهار کانه
creep چهار دست و پا رفتن
creeps چهار دست و پا رفتن
quadrumvirate انجمنی مرکب از چهار تن
cyrb roof شیروانی چهار ترک
tetrandrous دارای چهار کاسبرگ
mooring swivel مدور چهار راه
Italian roof بام چهار طرفه
cloverleaf چهار راه اتوبان
inclosure چهار دیواری حصار
four gear drive گیربکس چهار دنده
four knight's game بازی چهار اسب
four wire circuit مدار چهار سیمه
course چهار نعل رفتن
coursed چهار نعل رفتن
four wheel brake ترمز چهار چرخ
courses چهار نعل رفتن
double pair royal چهار برگ یکجور
aft spring طناب شماره چهار
four-wheel drive محرک چهار چرخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com