English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
Sunday مربوط به یکشنبه تعطیل
Sundays مربوط به یکشنبه تعطیل
Other Matches
sabbatarian مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
red letter مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
On Sunday night. شب یکشنبه
dirst d. یکشنبه
lord's day یکشنبه
Sabbath یکشنبه
Sunday یکشنبه
Sundays یکشنبه
Sundays یکشنبه را گذراندن
Sunday School مدرسهی یکشنبه
Sunday یکشنبه را گذراندن
Sunday Schools مدرسهی یکشنبه
last sunday یکشنبه گذشته
last sunday همین یکشنبه که گذشت
quinquagesima sunday یکشنبه پیش ازلنت
the loard's day روز خداوند یکشنبه
quinquagesima یکشنبه پیش ازلنت
dominical وابسته به روز خداوند یعنی یکشنبه
passion sunday یکشنبه دوم پیش ازعیدرستاخیزمسیح یا عیدفصح
Every day of the week but Sundays. همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
low sunday اولین یکشنبه بعد از عید پاک
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
mondayish بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
Thank God it's Friday! [TGIF] خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
vacation تعطیل
holidays تعطیل
standstill تعطیل
vacations تعطیل
holiday تعطیل
shut down تعطیل
standstil تعطیل
suspensions تعطیل
suspension تعطیل
prorogation تعطیل
cessation تعطیل
tie-ups تعطیل
tie-up تعطیل
adjournments تعطیل موقتی
shuts تعطیل شدن
shuts تعطیل کردن
vacate تعطیل کردن
shutting تعطیل شدن
to close down تعطیل کردن
vacated تعطیل کردن
red day روز تعطیل
shut تعطیل کردن
shut تعطیل شدن
vacates تعطیل کردن
shutdown تعطیل شدن
vacation monthes long تعطیل 3 ماه
shutdowns تعطیل شدن
cut back تعطیل کارخانه
holy day تعطیل مذهبی
lock out تعطیل کارخانه
shut down تعطیل کردن
shut down تعطیل شدن
shut down point نقطه تعطیل
prorogue تعطیل کردن
prorogue تعطیل شدن
prorogation of parliament تعطیل مجلس
prorogate تعطیل شدن
vacations به تعطیل رفتن
play day روزبیکاری یا تعطیل
poetical حبس تعطیل
vacation به تعطیل رفتن
Sabbath روز تعطیل
vacating تعطیل کردن
make and mand تعطیل نیمروزه
shutting تعطیل کردن
work stoppage تعطیل در کار
stopping تعطیل کردن
holidays تعطیل مذهبی
adjournment تعطیل موقتی
holiday تعطیل مذهبی
stopped تعطیل کردن
stop تعطیل کردن
stops تعطیل کردن
recesses تعطیل موقتی تنفس
lockup تعطیل کردن اموزشگاه
rope yarn sunday بعد از فهرروز تعطیل
suspend موقتا" تعطیل کردن
shutt down تعطیل شدن بستن
recess تعطیل موقتی تنفس
f. time روزهای تعطیل دادگاه
holiday routine برنامه روز تعطیل
holyday روز تعطیل مذهبی
lockups تعطیل کردن اموزشگاه
weekend تعطیل اخرهفته را گذراندن
weekends تعطیل اخرهفته را گذراندن
stopping the work تعطیل کردن کار
suspends موقتا" تعطیل کردن
the school is out مدرسه تعطیل است
suspending موقتا" تعطیل کردن
the parliament is up مجلس تعطیل است
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
to shut down تعطیل شدن پایین اوردن
prorogue تعطیل کردن بتعویق انداختن
lockouts تعطیل کار از طرف کارفرما
haste makes waste تعجیل موجب تعطیل است
prorogate تعطیل کردن بتعویق انداختن
lockout تعطیل کار از طرف کارفرما
weekender کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
recesses موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recess موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
sabbatarianism اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
in suspense درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
saint's day روزیکه بیادگاریکی ازپیران یامقدسین تعطیل است
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertinent مربوط
irrelevant نا مربوط
apposite مربوط
eight bit system مربوط به یک
pertinent مربوط به
as for مربوط به
related مربوط
for مربوط به
pertinenet مربوط
pertaining مربوط به
cretaceous مربوط به گچ
lineal مربوط به خط
coordinate مربوط
correspondents مربوط به
correspondent مربوط به
vespertinal مربوط به شب
hydraulic مربوط به اب
proper مربوط
germane مربوط
caprine مربوط به بز
curatorial مربوط به
relevant مربوط
condequent مربوط
coherent مربوط
affined مربوط
amazonian مربوط به امازونها
hydropic مربوط به استسقاء
climatic مربوط به اب وهوا
hydrographic مربوط به اب نگاری
existential مربوط به هستی
aguish مربوط به تب و لرز
horsy مربوط به اسب
analitical مربوط به تجزیه
anal مربوط به مقعد
vehicular مربوط به خودرو
aeronautical مربوط به فضانوردی
four dimensional مربوط به بعدچهارم
agrologic مربوط بخاکشناسی
fistulous مربوط به ناسور
aluminous مربوط به الومینیوم
futuristic مربوط به اینده
hydrostatic مربوط به فشار اب
gallinaceous مربوط بماکیان
garlicky مربوط به سیر
operatic مربوط به اپرا
adulterous مربوط به زنا
hawaiian مربوط به هاوایی
glossal مربوط به زبان
dictoral مربوط به دکتری
parental مربوط به والدین
amebic مربوط به امیب
glyptic مربوط به حکاکی
goidelic مربوط بسلت
ammino مربوط به امونیاک
ameboid مربوط به امیب
haemic مربوط بخون
communists مربوط به کمونیسم
affiliated مربوط ساختن
budgetary مربوط به بودجه
textual مربوط به متن یا نص
electrically مربوط به الکتریسیته
hominoid مربوط به بشر
ameba مربوط به امیب
retired مربوط به بازنشستگی
communist مربوط به کمونیسم
genethliac مربوط به طالع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com