English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
English Persian
quicksort مرتب کردن سریع
Search result with all words
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
quicksort روش مرتب کردن سریع فایل
Other Matches
binary look up روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
dma اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
clear up مرتب کردن
arranges مرتب کردن
collates مرتب کردن
lineup مرتب کردن
clean مرتب کردن
arranging مرتب کردن
marshals مرتب کردن
regularising مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
to map out مرتب کردن
regularises مرتب کردن
regularize مرتب کردن
graduating مرتب کردن
graduate مرتب کردن
regularized مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
collate مرتب کردن
collated مرتب کردن
concert مرتب کردن
concerts مرتب کردن
graduates مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
arranged مرتب کردن
tidied مرتب کردن
collocate مرتب کردن
tidying مرتب کردن
marshal مرتب کردن
put straight مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
tidy مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
fix up مرتب کردن
set in order مرتب کردن
tidies مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
collating مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
tidier مرتب کردن
cleans مرتب کردن
draw up مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
marshaling مرتب کردن
collocates مرتب کردن
arrange مرتب کردن
order مرتب کردن
marshalled مرتب کردن
collocated مرتب کردن
regularised مرتب کردن
collocating مرتب کردن
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
block sort مرتب کردن بلاکی
selection sort مرتب کردن گزینشی
internal sort مرتب کردن درونی
shipshape مرتب کردن منظم
bubble sort مرتب کردن حبابی
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
squared مرتب کردن کلاه
reorder دوباره مرتب کردن
setting up نهادن مرتب کردن
squares مرتب کردن کلاه
sets نهادن مرتب کردن
squaring مرتب کردن کلاه
set نهادن مرتب کردن
tree sort مرتب کردن درختی
to fix up مرتب کردن جادادن
collating sort مرتب کردن داده
distributive sort مرتب کردن توزیعی
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
square مرتب کردن کلاه
redd مرتب کردن رهاساختن
data processing مرتب کردن داده ها
ripple sort مرتب کردن موجی
prompted سریع کردن
prompts سریع کردن
prompt سریع کردن
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
multipass sort مرتب کردن چند گذری
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
clear the decks <idiom> همه جارا مرتب کردن
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
quenching سریع خنک کردن
stop dead/cold <idiom> سریع توقف کردن
Making fast progress. سریع ترقی کردن
selective مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
selectively مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
posts ارسال سریع پست کردن
post- ارسال سریع پست کردن
posted ارسال سریع پست کردن
post ارسال سریع پست کردن
cannonball سریع السیر حرکت کردن
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
passes یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
straighten درست کردن مرتب کردن
straightening درست کردن مرتب کردن
dispose مرتب کردن مستعد کردن
straightened درست کردن مرتب کردن
straightens درست کردن مرتب کردن
serialised مرتب کردن سریال کردن
range مرتب کردن میزان کردن
ranged مرتب کردن میزان کردن
serialises مرتب کردن سریال کردن
serialize مرتب کردن سریال کردن
serialized مرتب کردن سریال کردن
serialising مرتب کردن سریال کردن
serializes مرتب کردن سریال کردن
ranges مرتب کردن میزان کردن
serializing مرتب کردن سریال کردن
sorts مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
sorted مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
To quicken ones pace . قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
weighting مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
speediness سریع السیر سریع
speedy سریع السیر سریع
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
WAV file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com