Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
oscillating sort
مرتب کردن نوسانی
Other Matches
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
oscillating sort
جور کردن نوسانی
filing
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
format
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchange
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchanged
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
oscillating
نوسانی
pendulous
نوسانی
vacillatory
نوسانی
swingable
نوسانی
oscillatory
نوسانی
swingy
نوسانی
sorted
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
oscillating current
جریان نوسانی
recipocal milling
فرزکاری نوسانی
oscillating lubricator
روغن ده نوسانی
spheroidize
گداختن نوسانی
oscillating motion
حرکت نوسانی
oscillating resistance
مقاومت نوسانی
pulsation welding
جوشکاری نوسانی
undulation
جنبش نوسانی
oscillating quantity
کمیت نوسانی
gathered
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justification
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
rocks
تکان نوسانی دادن
rock
تکان نوسانی دادن
izod pendulum hammer
چکش نوسانی ایزود
simple harmonic motion
حرکت نوسانی ساده
lateral and sway bracing
حرکات جانبی و نوسانی
flail
الت نوسانی هر چیزی
rocked
تکان نوسانی دادن
flailed
الت نوسانی هر چیزی
flailing
الت نوسانی هر چیزی
vacillation
حرکت نوسانی دودلی
flails
الت نوسانی هر چیزی
yawing
انحراف نوسانی ناو
collate
مرتب کردن
graduating
مرتب کردن
collated
مرتب کردن
collating
مرتب کردن
collates
مرتب کردن
marshals
مرتب کردن
marshaled
مرتب کردن
marshaling
مرتب کردن
marshalled
مرتب کردن
regularising
مرتب کردن
clear up
مرتب کردن
lineup
مرتب کردن
tidies
مرتب کردن
regularises
مرتب کردن
regularised
مرتب کردن
collocating
مرتب کردن
collocates
مرتب کردن
collocate
مرتب کردن
graduate
مرتب کردن
tidying
مرتب کردن
tidy
مرتب کردن
regularize
مرتب کردن
tidier
مرتب کردن
tidiest
مرتب کردن
put straight
مرتب کردن
regularizing
مرتب کردن
regularizes
مرتب کردن
tidied
مرتب کردن
collocated
مرتب کردن
regularized
مرتب کردن
graduates
مرتب کردن
draw up
مرتب کردن
to map out
مرتب کردن
arrange
مرتب کردن
arranged
مرتب کردن
fix up
مرتب کردن
set in order
مرتب کردن
to cleanvp
مرتب کردن
to put to rights
مرتب کردن
concert
مرتب کردن
clean
مرتب کردن
straighten up
<idiom>
مرتب کردن
arranging
مرتب کردن
cleans
مرتب کردن
marshal
مرتب کردن
cleanest
مرتب کردن
arranges
مرتب کردن
cleaned
مرتب کردن
order
مرتب کردن
concerts
مرتب کردن
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
undulaory
موجی نوسانی موج نما
redd
مرتب کردن رهاساختن
squaring
مرتب کردن کلاه
distributive sort
مرتب کردن توزیعی
set
نهادن مرتب کردن
reorder
دوباره مرتب کردن
squared
مرتب کردن کلاه
square
مرتب کردن کلاه
setting up
نهادن مرتب کردن
sets
نهادن مرتب کردن
quicksort
مرتب کردن سریع
squares
مرتب کردن کلاه
to fix up
مرتب کردن جادادن
collating sort
مرتب کردن داده
data processing
مرتب کردن داده ها
insertion sorting algorithm
الگوریتم مرتب کردن
bubble sort
مرتب کردن حبابی
shipshape
مرتب کردن منظم
pick up
<idiom>
تمیز ،مرتب کردن
selection sort
مرتب کردن گزینشی
tree sort
مرتب کردن درختی
block sort
مرتب کردن بلاکی
ripple sort
مرتب کردن موجی
internal sort
مرتب کردن درونی
battens
قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
batten
قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
oscillator
دستگاه تولید برق نوسانی دررادیو
multipass sort
مرتب کردن چند گذری
sequences
به ترتیب مرتب کردن دنباله
polyphase sort
مرتب کردن چند فازی
radix sorting algorithm
الگوریتم مرتب کردن مبنایی
multifile sorting
مرتب کردن چند فایلی
collection
و مرتب کردن در پایگاه داده
collections
و مرتب کردن در پایگاه داده
exchange sorting algorithm
مرتب کردن به روش حبابی
multireel sorting
مرتب کردن چند حلقهای
sequence
به ترتیب مرتب کردن دنباله
sorting network
شبکه مرتب کردن داده ها
juxtaposition
مرتب کردن موضوعات در کنار هم
clear the decks
<idiom>
همه جارا مرتب کردن
To do up the room.
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
infrasonic
دارای تواتر و نوسانی پایین تر از شنوایی بشر
selectively
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
adjusting
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
selective
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
make room for someone or something
<idiom>
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjust
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjusts
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
scheduling
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
alphameric
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
quicksort
روش مرتب کردن سریع فایل
reversals
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversal
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
alphasort
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
job
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
filing system
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
pass
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
formats
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
digital sorting
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
justifying
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justify
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
format
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
permutations
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
clocks
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
organizations
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
permutation
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
organization
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
serializing
مرتب کردن سریال کردن
serialized
مرتب کردن سریال کردن
straighten
درست کردن مرتب کردن
straightening
درست کردن مرتب کردن
ranges
مرتب کردن میزان کردن
ranged
مرتب کردن میزان کردن
serialize
مرتب کردن سریال کردن
range
مرتب کردن میزان کردن
serialising
مرتب کردن سریال کردن
serialised
مرتب کردن سریال کردن
serialises
مرتب کردن سریال کردن
straightened
درست کردن مرتب کردن
straightens
درست کردن مرتب کردن
dispose
مرتب کردن مستعد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com