English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English Persian
square مرتب کردن کلاه
squared مرتب کردن کلاه
squares مرتب کردن کلاه
squaring مرتب کردن کلاه
Other Matches
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
formats روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
sort روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanged روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchange روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
cask کلاه جنگی کلاه خود
casks کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
sort برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
defrauds کلاه برداری کردن
defrauding کلاه برداری کردن
defraud کلاه برداری کردن
defrauded کلاه برداری کردن
To search ones conscience . کلاه خود را قا ضی کردن
to block a hat قالب کردن یک کلاه
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justification مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
tidied مرتب کردن
tidier مرتب کردن
tidies مرتب کردن
tidiest مرتب کردن
to map out مرتب کردن
draw up مرتب کردن
tidying مرتب کردن
collocated مرتب کردن
order مرتب کردن
collocates مرتب کردن
collocating مرتب کردن
tidy مرتب کردن
graduate مرتب کردن
fix up مرتب کردن
collocate مرتب کردن
marshaled مرتب کردن
marshaling مرتب کردن
straighten up <idiom> مرتب کردن
marshalled مرتب کردن
marshals مرتب کردن
clean مرتب کردن
graduating مرتب کردن
graduates مرتب کردن
to put to rights مرتب کردن
to cleanvp مرتب کردن
set in order مرتب کردن
lineup مرتب کردن
regularised مرتب کردن
arrange مرتب کردن
cleans مرتب کردن
collating مرتب کردن
collate مرتب کردن
collates مرتب کردن
collated مرتب کردن
concerts مرتب کردن
concert مرتب کردن
clear up مرتب کردن
arranging مرتب کردن
marshal مرتب کردن
arranges مرتب کردن
arranged مرتب کردن
cleanest مرتب کردن
regularized مرتب کردن
regularizes مرتب کردن
regularizing مرتب کردن
cleaned مرتب کردن
regularize مرتب کردن
put straight مرتب کردن
regularising مرتب کردن
regularises مرتب کردن
swindle کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindles کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
to fix up مرتب کردن جادادن
insertion sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن
sets نهادن مرتب کردن
quicksort مرتب کردن سریع
set نهادن مرتب کردن
data processing مرتب کردن داده ها
redd مرتب کردن رهاساختن
reorder دوباره مرتب کردن
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
setting up نهادن مرتب کردن
ripple sort مرتب کردن موجی
shipshape مرتب کردن منظم
selection sort مرتب کردن گزینشی
internal sort مرتب کردن درونی
pick up <idiom> تمیز ،مرتب کردن
tree sort مرتب کردن درختی
block sort مرتب کردن بلاکی
distributive sort مرتب کردن توزیعی
bubble sort مرتب کردن حبابی
collating sort مرتب کردن داده
multipass sort مرتب کردن چند گذری
juxtaposition مرتب کردن موضوعات در کنار هم
sequence به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences به ترتیب مرتب کردن دنباله
polyphase sort مرتب کردن چند فازی
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
exchange sorting algorithm مرتب کردن به روش حبابی
collections و مرتب کردن در پایگاه داده
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
multifile sorting مرتب کردن چند فایلی
clear the decks <idiom> همه جارا مرتب کردن
radix sorting algorithm الگوریتم مرتب کردن مبنایی
sorting network شبکه مرتب کردن داده ها
To do up the room. اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
spearing سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
quicksort روش مرتب کردن سریع فایل
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
adjust مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
selectively مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organizing مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize مرتب کردن ارایش دادن موضع
selective مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organising مرتب کردن ارایش دادن موضع
organises مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjusting مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
alphameric مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
make room for someone or something <idiom> برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
adjusts مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
alphasort مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
filing system روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
job مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
permutations تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
formats تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
permutation تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
organizations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
passes یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
clocks باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
chronologize بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
digital sorting روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
ranges مرتب کردن میزان کردن
serialized مرتب کردن سریال کردن
straighten درست کردن مرتب کردن
straightened درست کردن مرتب کردن
straightens درست کردن مرتب کردن
range مرتب کردن میزان کردن
straightening درست کردن مرتب کردن
ranged مرتب کردن میزان کردن
dispose مرتب کردن مستعد کردن
serialised مرتب کردن سریال کردن
serializing مرتب کردن سریال کردن
serialising مرتب کردن سریال کردن
serialize مرتب کردن سریال کردن
serialises مرتب کردن سریال کردن
serializes مرتب کردن سریال کردن
sort مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
sorted مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorts مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
weighting مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
formats مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
WAV file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
right مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com