Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English
Persian
violaor
مرتکب زنای به زور
Search result with all words
incestuous
مرتکب زنای با محارم
rapist
مرتکب زنای بعنف
rapists
مرتکب زنای بعنف
double adultery
زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
Other Matches
raping
زنای به عنف
raped
زنای به عنف
rape
زنای به عنف
adultery
زنای محصنه
rapes
زنای به عنف
incest
زنای بااقرباء
incest
زنای با محارم
incest
زنای با محارم و نزدیکان
double a
زنای محصن بامحصنه
adultery
زنای محصن یا محصنه بیوفایی
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
single a
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
perpetrator
مرتکب
perpetrators
مرتکب
violaor
مرتکب
perpetrated
مرتکب شدن
perpetrates
مرتکب شدن
perpetrating
مرتکب شدن
misdemeanant
مرتکب جنحه
perpetrator of an offence
مرتکب جرم
stealer
مرتکب سرقت
debt perpetrator
مرتکب بدهی
committing
مرتکب شدن
commits
مرتکب شدن
commit
مرتکب شدن
committed
مرتکب شدن
guilty
مجرم مرتکب
perpetrate
مرتکب شدن
recommit
دوباره مرتکب شدن
delinquent
مرتکب جنایت یاجنحه
delinquents
مرتکب جنایت یاجنحه
commit a crime
مرتکب جنایتی شدن
committing an offence
مرتکب جرمی شدن
perpetrator
مباشر در جرم مرتکب
perpetrators
مباشر در جرم مرتکب
offend
مرتکب خلاف شدن
bobble
مرتکب خطا شدن
bobbles
مرتکب خطا شدن
misfeasance
مرتکب جرم شدن
guilty of a minor offence
مرتکب جرم خلافی
principals
امر مرتکب اصلی
smuggling
مرتکب قاچاق شدن
principal
امر مرتکب اصلی
offended
مرتکب خلاف شدن
offends
مرتکب خلاف شدن
perpetrating
مرتکب کردن مقصر بودن
to commit terrorist act
[ act of terrorism]
مرتکب جرم تروریستی شدن
perpetrates
مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrate
مرتکب کردن مقصر بودن
to perpetrate a crime
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
commit a minor offence
مرتکب جرم خلافی شدن
perpetrated
مرتکب کردن مقصر بودن
rape
زنای به عنف هتک ناموس به عنف
raped
زنای به عنف هتک ناموس به عنف
rapes
زنای به عنف هتک ناموس به عنف
raping
زنای به عنف هتک ناموس به عنف
bloodguilty
مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
committing
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
imposters
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
commit
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
impostor
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostors
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
committed
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
burglarious
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
parol arrest
جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
speaking with prosecutor
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
voluntary manslaughter
قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...