Dictiornary-Farsi | مردم گریز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
unsocial	مردم گریز
misanthrope	مردم گریز
misanthropes	مردم گریز
unsociable	مردم گریز


Other Matches

democracy	مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies	مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite	مردم خواست رای قاطبه مردم
popular	مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites	مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them <idiom>	نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
home rule	حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
populations	تعداد مردم مردم
population	تعداد مردم مردم
leakage	گریز
digression	گریز
loop hole	گریز
leg bail	گریز
side step	گریز
escape	گریز
scampers	گریز
scampering	گریز
escaped	گریز
scampered	گریز
scamper	گریز
escapes	گریز
misogynist	زن گریز
misogynists	زن گریز
scuttling	گریز
leakages	گریز
desertion	گریز
truancy	گریز
scuttles	گریز
ineluctable	نا گریز
evasion	گریز
scuttled	گریز
metabasis	گریز
allusion	گریز
allusions	گریز
evasions	گریز
scuttle	گریز
fly-by-night	شب گریز
get away	گریز
elusion	گریز
flight	گریز
chevy	گریز
elopement	گریز
elopements	گریز
escapement	گریز
aposteophe	گریز
lubricious	گریز پا
jink	گریز
subterfuge	گریز
subterfuges	گریز
abscondence	گریز
escaping	گریز
loop	گریز
to run off	گریز زدن
escape character	کاراکتر گریز
escape charaoter	دخشه گریز
escape code	رمز گریز
esc	کاراکتر گریز
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
prison breaker	زندان گریز
evading	گریز از دشمن
to put by	گریز زدن
dodage	گریز با توپ
to give leg	گریز زدن
evasible	گریز زدنی
evade	گریز از دشمن
evaded	گریز از دشمن
corticofugal	قشر گریز
evades	گریز از دشمن
contrifuge	گریز از مرکز
eludible	قابل گریز
escape convention	قرارداد گریز
escape clause	شرط گریز
escaping	گریز فرار
centrifugal	مرکز گریز
loup	گریز خیززدن
fugue reaction	واکنش گریز
escapes	گریز فرار
apostrophize	گریز زدن
glycophyte	نمک گریز
ineludible	گریز ناپذیر
escape	گریز فرار
loopholes	راه گریز
loophole	راه گریز
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
escape velocity	سرعت گریز
guy	فرار گریز
guys	فرار گریز
negative movement reflex	بازتاب گریز
evasion	گریز زنی
misogynous	متنفر از زن زن گریز
centrifugal	گریز از مرکزی
evasions	گریز زنی
centrifugal	گریز از مرکز
escaped	گریز فرار
running fight	جنگ و گریز
loss	گریز سقوط
inescapable	گریز نا پذیر
escapists	گریز گرایانه
escapists	گریز گرای
escapist	گریز گرایانه
escapist	گریز گرای
drives	گریز پا به توپ
dodging	گریز زدن
drive	گریز پا به توپ
centrifuge	مرکز گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
getaways	گریز فرار
hit and run	جنگ و گریز
misanthropes	انسان گریز
misanthrope	انسان گریز
centrifuges	مرکز گریز
Luddites	پیشرفت گریز
Luddite	پیشرفت گریز
dodges	گریز زدن
flight	عزیمت گریز
velocity of escape	سرعت گریز
getaway	گریز فرار
dodge	گریز زدن
dodged	گریز زدن
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
escapes	جان بدربردن گریز
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
escaped	جان بدربردن گریز
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
evading	گریز زدن از ازسربازکردن
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
data link escape	گریز اتصال دادهای
song and dance	توضیح گریز آمیز
escaping	جان بدربردن گریز
escape	جان بدربردن گریز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی
stand-off	سرد گریز کردن
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
evade	گریز زدن از ازسربازکردن
stand-offs	سرد گریز کردن
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
stand off	سرد گریز کردن
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
evaded	گریز زدن از ازسربازکردن
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
glycophyte	گیاه نمک گریز
centrifugation	قوه گریز از مرکز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
evades	گریز زدن از ازسربازکردن
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
leeway	عقب افتادگی راه گریز
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
evadingly	گریز زنان بابهانه یاحیله
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
trompement	گریز شمشیرباز از ضربه حریف
deropement	مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
centrifugal starting switch	سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
to chicken out of something	گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
submarine	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines	مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
moonlight fliting	گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
cutback	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
cutbacks	بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
the deaf	مردم کر
the people	مردم
people	مردم
peopled	مردم
population [pop.]	مردم
folk	مردم
public	مردم
peoples	مردم
folks	مردم
peopling	مردم
standstill	در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
the million	توده مردم
unsociability	مردم گریزی
the public	عموم مردم
the offscourings humanity	مردم پست
the total population	همه مردم
the old	مردم سالخورده
the multitude	توده مردم
the many	بیشتر مردم
the dregs of the people	مردم پست
other people	مردم دیگر
on the tongues of men	سر زبان مردم
ombudsman	فریادرس مردم
most people	بیشتر مردم
lao	مردم تایی
laotian	مردم تایی