Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
beau
مردیکه خیلی بزن توجه دارد
Other Matches
it askes for attention
توجه لازم دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
he has much merit
خیلی قابلیت دارد
it is of frequent
خیلی مورد دارد
it is wringing
خیلی تراست یا اب دارد
welfare state
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attentions
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
She is too damned fussy
خیلی ادا واطوار دارد
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
clothes horse
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
clothes horses
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
This food is very nourshing .
این غذا خیلی قوت دارد
interrupts
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupting
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
wrought
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
lady killer
مردیکه زنها راباسانی شیفته خود می سازد
hen hussy
مردیکه زیادبکارهای زنانه وخانگی دخالت میکند
ambivert
شخصی که نه زیاد بعالم باطنی توجه دارد نه بعالم خارجی
ambiversion
شخصی که هم بامور خارجی و هم بامور داخلی توجه دارد
he has a rushing business
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
hub
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
She is a bit too copy .
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
screamer
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
خیلی تند خیلی خوب
draw attention
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favourites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
emergencies
خیلی خیلی فوری
emergency
خیلی خیلی فوری
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
cared
توجه
care
توجه
turn to
توجه
keep
توجه
heedfully
با توجه
regards
توجه
heedfulness
توجه
attendances
توجه
mindfulness
توجه
heeds
توجه
heeding
توجه
keeps
توجه
heeded
توجه
heed
توجه
unresponsive
بی توجه
re
با توجه به
attendance
توجه
re-
با توجه به
tendance
توجه
noting
توجه
cares
توجه
notes
توجه
attention
توجه
mindfully
با توجه
attention to orders
توجه
adverence
توجه
advertence
توجه
advertency
توجه
listless
بی توجه
oblivious
بی توجه
inattentive
بی توجه
regard
توجه
assiduity
توجه
unconsidered
بی توجه
remark
توجه
note
توجه
regarded
توجه
attentiveness
توجه
NB
توجه!
attentions
توجه
remarks
توجه
listlessly
بی توجه
remarking
توجه
remarked
توجه
notable
جالب توجه
regards
رعایت توجه
regard
رعایت توجه
noticeable
قابل توجه
regarded
رعایت توجه
look after
توجه داشتن به
unscrupulous
بی توجه به نیک و بد
auspices
حسن توجه
substantial
قابل توجه
to be d. to
توجه نکردن به
perpend
توجه کردن
pay respect to
توجه داشتن به
oyez
توجه کنید
remarkable
قابل توجه
remarkable
جالب توجه
striking
قابل توجه
strikingly
قابل توجه
Take care of the infant.
از نوزاد توجه کن
Your attention please.
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
self care
توجه از خود
see after
توجه داشتن به
safe keeping
حفافت توجه
noteworthy
قابل توجه
tendencies
توجه استعداد
observingly
از روی توجه
to take keep
توجه کردن
to watch over
توجه کردن
take care of
توجه کردن از
attend
توجه کردن
attending
توجه کردن
attends
توجه کردن
marks
توجه کردن
tendency
توجه استعداد
nota bene
توجه شود
nota bene
قابل توجه
considerable
قابل توجه
interests
توجه نظر
interest
توجه نظر
to drive at
توجه داشتن به
to llok
توجه کردن
mark
توجه کردن
tentless
بی توجه بی دقت
field of attention
میدان توجه
yummy
جالب توجه
liberal
جالب توجه
liberals
جالب توجه
get with it
<idiom>
توجه کردن
hypoprosexia
فقدان توجه
hypoprosessis
فقدان توجه
focal point
کانون توجه
wistfulness
توجه دقت
as to that
<adv.>
با توجه به این
hereto
<adv.>
با توجه به این
considerations
توجه تامل
welfare
توجه کردن
introversion
توجه بدرون
notice
توجه اطلاع
noticed
توجه اطلاع
notices
توجه اطلاع
noticing
توجه اطلاع
intentness
سرگرمی توجه
consideration
توجه مراعات
consideration
توجه تامل
considerations
توجه مراعات
concerning this
<adv.>
با توجه به این
for this purpose
<adv.>
با توجه به این
detraction
کاهش توجه
devil may care
بی توجه به مقام
favours
توجه مرحمت
favouring
توجه مرحمت
favour
توجه مرحمت
favors
توجه مرحمت
favoring
توجه مرحمت
favored
توجه مرحمت
figure on
توجه کردن
eye catcher
چیزجالب توجه
riding high
<idiom>
جالب توجه
pay attention
<idiom>
توجه کردن
at nurse
در توجه دایه
hereunto
<adv.>
با توجه به این
on this
<adv.>
با توجه به این
attention deficit
کاستی توجه
attention getting
توجه طلب
attention span
فراخنای توجه
span of attention
فراخنای توجه
attention to orders
توجه کنید
auspice
حسن توجه
favoured
طرف توجه
favor
توجه مرحمت
warning
توجه به خط ر ممکن
unwitting
بی توجه بی هوش
notation
ثبت توجه
cautioned
توجه کنید
notations
ثبت توجه
cautioned
اخطار توجه
cautioning
توجه کنید
cautioning
اخطار توجه
attention seeking
توجه طلب
tents
توجه کردن
cautions
توجه کنید
tent
توجه کردن
wistfully
با دقت و توجه
inattention
فقدان توجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com