Dictiornary-Farsi | مرض روانی و عصبی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
neuropsychiatric	مرض روانی و عصبی


Search result with all words

neuropsychiatric	درمان روانی عصبی
psychoneural parallelism	توازی نگری روانی- عصبی
psychoneurosis	ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
Other Matches

neuritis	التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
neuralgia	درد عصبی مرض عصبی
nervation	ساختمان عصبی شبکه عصبی
v , series	سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
engram	رد عصبی
overwrought	عصبی
keyed up <idiom>	عصبی
neural	عصبی
nervous	عصبی
neurogram	رد عصبی
abnerval	عصبی
nervelessness	بی عصبی
twitchy	عصبی
on pins and needles <idiom>	عصبی
uptight	عصبی
neurotic	عصبی
nerve path	گذرگاه عصبی
nerve impulse	تکانه عصبی
nerve	رشته عصبی
nerves	رشته عصبی
neural arc	قوس عصبی
nervous systems	دستگاه عصبی
nervous system	دستگاه عصبی
neurofibril	تار عصبی
nerve fibre	تار عصبی
neuritis	التهاب عصبی
nerve plexus	شبکه عصبی
neural circuit	مدار عصبی
nervelessly	از روی بی عصبی
neural conduction	رسانش عصبی
neural discharge	تخلیه عصبی
nerve tissue	بافت عصبی
neural lesion	ضایعه عصبی
neural network	شبکه عصبی
nerve ending	پایانه عصبی
neural reverbration	ارتعاش عصبی
neural satiation	اشباع عصبی
nerve current	جریان عصبی
nerve deafness	کری عصبی
neurocyte	یاخته عصبی
interneural	داخل عصبی
shock	حمله عصبی
anorexia nervosa	بی اشتهایی عصبی
nerve block	وقفه عصبی
neuralgia	درد عصبی
interneuron	داخل عصبی
ganglion	غده عصبی
causalgia	سوزش عصبی
neural induction	القای عصبی
neural bond	پیوند عصبی
sweat bullets/blood <idiom>	عصبی بودن
willies	حمله عصبی
lose temper <idiom>	عصبی شدن
Relax!	عصبی نشو!
shocked	حمله عصبی
shocks	حمله عصبی
nerve cell	سلول عصبی
neuroplexus	شبکه عصبی
neuron	یاخته عصبی
nerve cell	یاخته عصبی
plexus	شبکه عصبی
nerve center	مرکز عصبی
neurons	یاخته عصبی
psychochemical agent	عامل عصبی
psychochemical agent	گاز عصبی
tensing	عصبی وهیجان زده
cns	دستگاه عصبی مرکزی
tenses	عصبی وهیجان زده
conceptual nervous system	دستگاه عصبی فرضی
tense	عصبی وهیجان زده
nerve agent	عامل شیمیایی عصبی
autonomic nervous system	دستگاه عصبی نباتی
bradyarthria	کندگویی عصبی- ماهیچه یی
tensed	عصبی وهیجان زده
commissure	بافت عصبی رابط
tenser	عصبی وهیجان زده
commissural fibres	رشتههای عصبی رابط
tensest	عصبی وهیجان زده
tract	دسته تار عصبی
sympathetic nervous system	دستگاه عصبی سمپاتیک
tracts	دسته تار عصبی
discharges	شلیک عصبی تخلیه
discharge	شلیک عصبی تخلیه
unipolar	سلولهای عصبی یک قطبی
vegetative nervous system	دستگاه عصبی نباتی
visceral nervous system	دستگاه عصبی احشایی
neurotic	دچار اختلال عصبی
on edge <idiom>	خیلی عصبی وخشمگین
reciprocal innervation	تحریک عصبی تقابلی
preganglionic	قبل از عقده عصبی
parasympathetic nervous system	دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
neuropath	دچار اختلالات عصبی
neuroblast	یاخته رویانی عصبی
neurogenic	دارای ریشه عصبی
neuromuscular coordination	هماهنگی عصبی- عضلانی
anorexic	مبتلا به بی اشتهایی عصبی
jittery	وحشت زده و عصبی
neuroptera	حشرات عصبی الجناح
parabiosis	وقفه رسانش عصبی
hysteria	هیستری حمله عصبی
neurotransmitter	انتقال دهنده عصبی
liquid limit	حد روانی
yield point	حد روانی
volubility	روانی
mellifluence	روانی
fluency	روانی
freedoms	روانی
subversives	روانی
fluidity	روانی
mental	روانی
facility	روانی
psychical	روانی
flows	روانی
psychic	روانی
freedom	روانی
flowed	روانی
subversive	روانی
psychological	روانی
flow	روانی
oxime	ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
preganglionic	وابسته به جلو عقده عصبی
neurogenic	ایجاد کننده بافت عصبی
dendrite	شاخههای متعدد سلولهای عصبی
nervous	عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
autonomic nervous system	دستگاه عصبی خود مختار
tie up in knots <idiom>	کسی را عصبی ونگران کردن
ans	دستگاه عصبی خود مختار
liminal	وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
neurocirculatory asthenia	ضعف عصبی- گردش خونی
commissurotomy	برداشتن بافت عصبی رابط
autonomic	منسوب به دستگاه عصبی خودکار
sympathetic nervous system	دستگاه عصبی خود کار
solar plexus	شبکه عصبی ناحیه زیر معده
neuromuscular	وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
gray matter	ماده خاکستری بافت عصبی مغز
psychoneurotic	مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
parasympathetic	وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
parasympathetic	عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
physical psychological	جسمی- روانی
supersensible	روحی روانی
versatility	روانی مهارت
psychoanalysis	تحلیل روانی
psychological operations	عملیات روانی
stream of consciousness	تسلسل روانی
stresses	فشار روانی
stressing	فشار روانی
physical psychological	تنی- روانی
stress	فشار روانی
sociopsychological	اجتماعی- روانی
psychosis	بیماری روانی
playing the man	بازی روانی
psychic apparatus	دستگاه روانی
psychotic	بیمار روانی
complex	عقده روانی
psychodiagnosis	تشخیص روانی
psychopathy	اختلالات روانی
psychopathy	معالجه روانی
psychomotor	روانی- حرکتی
psychogenesis	پدیدایی روانی
psychological space	فضای روانی
psychological scale	مقیاس روانی
psychognosis	شناخت روانی
psychological field	میدان روانی
psychograph	نمودار روانی
psycholepsis	افت روانی
psycholepsy	افت روانی
psychological environment	محیط روانی
psychic trauma	اسیب روانی
psychic secretion	تراوش روانی
complexes	عقده روانی
psyho	بیمار روانی
psychosurgery	جراحی روانی
psychosocial	روانی- اجتماعی
psychasthenia	ضعف روانی
psychosexual	روانی- جنسی
psychopharmacology	داروشناسی روانی
psychiatric hospital	بیمارستان روانی
psychiatric nurse	پرستار روانی
psychiatric social work	مددکاری روانی
psychic blindness	نابینایی روانی
psychic deafness	ناشنوایی روانی
psychopaysical	روانی- فیزیکی
psychic energy	نیروی روانی
psychological factors	عوامل روانی
flow	روانی سلاست
mental derangement	اشفتگی روانی
mental disease	بیماری روانی
mental illness	بیماری روانی
mental disorder	اختلال روانی
mental disorder	بیماری روانی
mental disturbance	اختلال روانی
psychiatric disorder	اختلال روانی
mental conflict	تعارض روانی
liquid limit test	ازمون حد روانی
liquid limit	مرز روانی
ease of style	روانی انشا
endopsychic	درون روانی
cathexis	تمرکز روانی
exopsychic	برون روانی
cathexis	انرژی روانی