English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
willet مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
Other Matches
largeof limb درشت اندام
wolf hound تازی درشت اندام
tortricid پروانه بید درشت اندام
tortricidae پروانه بید درشت اندام
tortrix پروانه بید درشت اندام
tiger moth پروانه درشت اندام ودراز بال
slim jim شبیه ادم لاغر اندام
shore patrol انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
hern ماهیخوار
heron ماهیخوار
herons ماهیخوار
ichthyophagous ماهیخوار
kingfisher مرغ ماهیخوار
aigret یکجور ماهیخوار
goosander اردک ماهیخوار
pelicans مرغ ماهیخوار
merganser اردک ماهیخوار
aigrette مرغ ماهیخوار کلاه پر
loon انواع پنگوئنهای ماهیخوار و غواص
fisher جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
egret مرغ ماهیخوار سفید حواصیل
craned ماهیخوار بزرگ وابی رنگ جرثقیل
craning ماهیخوار بزرگ وابی رنگ جرثقیل
heronry پرورشگاه مرغ ماهیخوار دسته ماهیخواران
cranes ماهیخوار بزرگ وابی رنگ جرثقیل
crane ماهیخوار بزرگ وابی رنگ جرثقیل
beach diagram طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
close up view نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
coast pilot کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
organ اندام
dismemberment اندام
organs اندام
mayhen اندام
memberless بی اندام
member اندام
members اندام
the unruly اندام سر کش
bridgehead line خط سر پل ساحلی
inshore water اب ساحلی
strandline خط ساحلی
bridge head سر پل ساحلی
beach head سر پل ساحلی
inshore ساحلی
offing اب ساحلی
coastal ساحلی
sea board خط ساحلی
coastlines خط ساحلی
seasider ساحلی
coastline خط ساحلی
organography اندام شناسی
organology اندام شناسی
hemialgia دردنیمه اندام
slims باریک اندام
terminal organ اندام پایانی
slimming باریک اندام
sense organ اندام حسی
organ of corty اندام کورتی
olfactory organ اندام بویایی
slimpsy باریک اندام
body building پرورش اندام
body-building پرورش اندام
organic موثردرساختمان اندام
swimming bell اندام شنا
svelt باریک اندام
sense modality اندام حسی
svelte باریک اندام
prosthesis اندام مصنوعی
anthropometry اندام سنجی
limb اندام زیرین
limbs اندام زیرین
petite ریزه اندام
plastisity اندام پذیری
plasticity اندام پذیری
phantom limb اندام خیالی
puny ریزه اندام
mutilate بی اندام کردن
mutilates بی اندام کردن
mutilating بی اندام کردن
slim باریک اندام
slimmed باریک اندام
slimmest باریک اندام
lithe لاغر اندام
extirpation قطع اندام
well set up خوش اندام
Lilliputian ریزه اندام
shapes ریخت اندام
extirpation اندام برداری
effector اندام مجری
electric organ اندام برقزن
end organ اندام انتهایی
f. of uterus اندام رحم
handsome <adj.> خوش اندام
flabellate اندام بادبزنی
shape ریخت اندام
golgy tendon organ اندام گلژی
flabelliform اندام بادبزنی
beach face کمربند ساحلی
beach exit معبر ساحلی
martello قلعه ساحلی
landing craft کرجی ساحلی
beach matting کف پوش ساحلی
beach obstacle مانع ساحلی
inshore current جریان اب ساحلی
beach organization یکان ساحلی
inshore water ابهای ساحلی
beach patrol گشتی ساحلی
beach patrol نگهبان ساحلی
beach reserves ذخایر ساحلی
territorial waters ابهای ساحلی
inshorepatrol گشتی ساحلی
dune توده شن ساحلی
beach exit گذرگاه ساحلی
shore erosion فرسایش ساحلی
costal frontier مرز ساحلی
land breeze باد ساحلی
sea dike دیوار ساحلی
shore boat تاکسی ساحلی
coastal zone منطقه ساحلی
over the beach operations عملیات ساحلی
coastal route مسیر ساحلی
links تپه ساحلی
shore patrol پلیس ساحلی
shore patrol دژبان ساحلی
intermediate type submarine cable کابل ساحلی
barrier light نورافکن ساحلی
shore stablishment تاسیسات ساحلی
beach erosion فرسایش ساحلی
littoral ناحیه ساحلی
cabotage تجارت ساحلی
coast defence پدافند ساحلی
coastguards گارد ساحلی
coastal artillery توپخانه ساحلی
tidewater خط ساحلی کشند اب
quay دیوار ساحلی
coastal patrol گشتی ساحلی
quays دیوار ساحلی
foreshore کمربند ساحلی
marinas تفرجگاه ساحلی
inshore current جریانات ساحلی
groyne سد یا دیواره ساحلی
cabotage کشتیرانی ساحلی
foreshores کمربند ساحلی
coastal frontier حدود ساحلی
coast station ایستگاه ساحلی
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
boat telephone تلفن ساحلی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
coastguard گارد ساحلی
marina تفرجگاه ساحلی
territorial sea دریای ساحلی
statuettes تندیس ریزه اندام
tegument جلد پوشش اندام
handsomeness تناسب اندام مطبوعیت
statuettes پیکره کوچک اندام
statuette پیکره کوچک اندام
hobbies اسب کوچک اندام
midget ریز اندام ریزه
midgets ریز اندام ریزه
exairesis برش اندام زیادی
slightest باریک اندام پست
slighting باریک اندام پست
body building ورزش زیبایی اندام
organic اندام دار اساسی
body-building ورزش زیبایی اندام
hobby اسب کوچک اندام
slighter باریک اندام پست
slimsy باریک اندام نحیف
paidle اندام شنا پرک
figurine پیکره کوچک اندام
statuette تندیس ریزه اندام
amputating قطع اندام کردن
lachrymals اندام های اشک
slights باریک اندام پست
mutilated اندام بریده مغلوط
slight باریک اندام پست
amputates قطع اندام کردن
amputated قطع اندام کردن
membered دارای .....اندام یا عضو
figurines پیکره کوچک اندام
slighted باریک اندام پست
lachrymals اندام های اشکی
amputate قطع اندام کردن
coastal route راه ابی ساحلی
sanbar دیوار شنی ساحلی
continental shelf حد ساحلی فلات قاره
levee دیواره ساحلی رودخانه
cabotage حمل ونقل ساحلی
cabotage کشتی رانی ساحلی
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
coaster کشتی ویژه خط ساحلی
beach flag پرچم مشخصه ساحلی
coastal frontier نوار مرزی ساحلی
beach dump انبار موقت ساحلی
lidos میعادگاه قشنگ ساحلی
beach minefield میدان مین ساحلی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com