Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
percher	مرغ شاخه نشین
Search result with all words
insessorial	شاخه نشین
lyrebird	سه نوع مرغ شاخه نشین گنجشکی استرالیا ازجنس menura
passerine	شاخه نشین
Other Matches
hierarchical communications system	شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
The tenant is like a colonist . <proverb>	اجاره نشین خوش نشین است .
to brachiate	از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
riverain	کرانه نشین ساحل نشین
branches	شاخه شاخه شدن
ramify	شاخه شاخه شدن
forkedly	بطور شاخه شاخه
branch	شاخه شاخه شدن
arborization	شاخه شاخه شدگی
dog leg	شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
palatinate	کنت نشین ساکن کنت نشین
bifurcate	چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
receding leg	شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
alluvion	ته نشین
lees	ته نشین
marchman	سر حد نشین
anus	نشین
anuses	نشین
companion	هم نشین
lake dweller	اب نشین
fecal	ته نشین
deposits	ته نشین
deposit	ته نشین
sediments	ته نشین
sediment	ته نشین
alluvium	ته نشین
colonists	مستعمره نشین
prelature	اسقف نشین
colonist	مستعمره نشین
dais	شاه نشین
precipitating	ته نشین کردن
islander	جزیره نشین
islanders	جزیره نشین
marchman	مرز نشین
precipitates	ته نشین کردن
low lander	ساحل نشین
khanate	خان نشین
islaner	جزیره نشین
alcoves	شاه نشین
precipitator	ته نشین کننده
duchy	دوک نشین
planeted	سیاره نشین
emirates	امیر نشین
plainsman	جلگه نشین
paludose	مرداب نشین
emirate	امیر نشین
paludicole	مرداب نشین
oppidan	شهر نشین
diocese	اسقف نشین
paludous	مرداب نشین
alcove	شاه نشین
bay windows	شاه نشین
duchies	دوک نشین
bay window	شاه نشین
nemoral	جنگل نشین
dioceses	اسقف نشین
palating	کنت نشین
chief tomn	حاکم نشین
ancress	زن گوشه نشین
anchoress	زن گوشه نشین
cenobite	صومعه نشین
floaty	دارای اب نشین کم
forntiersman	مرز نشین
cottagers	کلبه نشین
cottager	کلبه نشین
forntiersman	سرحد نشین
freemen	شهر نشین
exurbanite	حومه نشین
eremite	گوشه نشین
anchorite	خلوت نشین
borderer	سرحد نشین
cloisterer	گوشه نشین
cotenant	هم اجاره نشین
dalesman	دره نشین
depone	ته نشین کردن)
assort	هم نشین شدن
dreg	ته نشین اشغال
arboraceous	درخت نشین
antiset	ماده ضد ته نشین
freeman	شهر نشین
unsociable	گوشه نشین
hilariously	تپه نشین
hutholder	کلبه نشین
illuviate	ته نشین شدن
insessorial	جوف نشین
Bedouins	بادیه نشین
Bedouin	بادیه نشین
nomadic	چادر نشین
easterners	خاور نشین
easterner	خاور نشین
lessee	اجاره نشین
hermitess	زن گوشه نشین
half pace	شاه نشین
foresters	جنگل نشین
forester	جنگل نشین
provincial	ایالت نشین
foul ground	کفه ته نشین
tartars	ته نشین رسوب
tartar	ته نشین رسوب
governor's seat	حکومت نشین
governor's seat	حاکم نشین
grand duchy	دوک نشین
residual	پس مانده ته نشین
ala	شاه نشین
convex	شاه نشین
woodman	جنگل نشین
to take one's s. on the throne	بر تخت نشین
alluvion	ته نشین سیل
tenants	کرایه نشین
alette	شاه نشین
bay-window	شاه نشین
residue	زیادتی ته نشین
residues	زیادتی ته نشین
paces	شاه نشین
chief tomn	امیر نشین
paced	شاه نشین
pace	شاه نشین
tenant	کرایه نشین
frontbenchers	پیش نشین
frontbencher	پیش نشین
silvicolous	جنگل نشین
precipitate	ته نشین کردن
deposits	ته نشست ته نشین
settle	ته نشین شدن
consort	هم نشین شدن
settles	ته نشین شدن
renter	کرایه نشین
consorted	هم نشین شدن
sea gauge	اب نشین کشتی
seater	کرسی نشین
deposit	ته نشست ته نشین
consorts	هم نشین شدن
sediment	ته نشین شدن
consorting	هم نشین شدن
stay at home	خانه نشین
khanate	خان نشین
spelaean	غار نشین
sediments	ته نشین شدن
solitudinarian	گوشه نشین
sedimentate	ته نشین شدن
slummer	زاغه نشین
precipitated	ته نشین کردن
furcate	شاخه شاخه
fork	شاخه
fork	سه شاخه
branch cutter	شاخه بر
connection plug	دو شاخه
bifurcation	شاخه
acaulescent	بی شاخه
branch	شاخه
branches	شاخه
embranchment	شاخه
ramulose	شاخه شاخه
limb	شاخه
variation	شاخه
trifid	سه شاخه
trifurcation	سه شاخه
three way	سه شاخه
virga	شاخه
doddered	بی شاخه
limbless	بی شاخه
limbs	شاخه
variations	شاخه
ramus	شاخه
ramulous	شاخه شاخه
bough	شاخه
boughs	شاخه
pinning	در شاخه
nid	شاخه
pinned	در شاخه
pin	در شاخه
plugs	دو شاخه
Br	شاخه
nib	شاخه
nibs	شاخه
forking	شاخه
intersection leg	شاخه
plug	دو شاخه
plugging	دو شاخه
forking	سه شاخه
branch line	شاخه
branch lines	شاخه
knag	ته شاخه
arm	شاخه
percher	مرغ چوب نشین
settlor	ماندگار خوش نشین
to tip something [British E]	ته نشین کردن چیزی
deposit	: ته نشین کردن گذاشتن
chief residence	مقرعمده حاکم نشین
deskman	پشت میز نشین
armchairs	پشت میز نشین
armchair	پشت میز نشین
urbanist	شهر نشین متمدن
to keep house	خانه نشین شدن
urbanistic	شهر نشین متمدن
stylite	زاهد مناره نشین
brooder	روی تخم نشین
settlers	ماندگار خوش نشین
isle	جزیره نشین کردن
tenants	کرایه نشین متصرف

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com