English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
extinctive prescription مرور زمان اسقاط حق
negative prescription مرور زمان اسقاط حق
Other Matches
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
time lapse مرور زمان
lapse of time مرور زمان
prescriptions مرور زمان
statute of limitation مرور زمان
prescription مرور زمان
acquisitive prescription مرور زمان مملک
period of prescription مدت مرور زمان
positive prescription مرور زمان مملک
positive prescription مرور زمان ایجاد حق
limitation of actions مرور زمان دعاوی
limitation period مدت مرور زمان
negative prescription مرور زمان مسقط
time barred مشمول مرور زمان
barred by statute مشمول مرور زمان
lapsing استفاده از مرور زمان
ecquisitive prescription مرور زمان مملک
statutory limitation قانون مرور زمان
lapse استفاده از مرور زمان
statute of limitations قانون مرور زمان
creative prescription مرور زمان ایجاد حق
limitation act قانون مرور زمان
lapses استفاده از مرور زمان
wear thin <idiom> به مرور زمان لاغر شدن
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
prescribe to استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
lapse از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapsing از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapses از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
curfews زمان قطع عبور و مرور قرق
curfew زمان قطع عبور و مرور قرق
to scrape up [money] چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
tolled حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
patina [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
waiving اسقاط
waiving of a legal right اسقاط حق
relinquishing اسقاط
waiver of right اسقاط حق
relinquishment اسقاط
waiver اسقاط حق
junk اسقاط
waive اسقاط کردن
waived اسقاط کردن
waives اسقاط کردن
relinquishment of a claim اسقاط دعوی
waiver clause شرط اسقاط حق
abortion اسقاط جنین
abortions اسقاط جنین
salvager خریدار اسقاط
waiving a claim اسقاط دعوی
foeticide اسقاط جنین
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
tract مرور
once-over مرور
revisal مرور
reviewal مرور
reviewing مرور
overviews مرور
reviewed مرور
review مرور
tracts مرور
overview مرور
perusal مرور
once over مرور
reviews مرور
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
presenting زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
rub up مرور کردن
rehearsal مرور ذهنی
glance نظراجمالی مرور
glanced نظراجمالی مرور
traffic عبور و مرور
rehearsals مرور ذهنی
glances نظراجمالی مرور
run over مرور کردن
trafficked عبور و مرور
traffics عبور و مرور
go through مرور کردن
trafficking عبور و مرور
go over مرور کردن
scroll مرور کردن
lapses انصراف مرور
lapse انصراف مرور
scrolls مرور کردن
lapsing انصراف مرور
turn over مرور کردن
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
traffic density شدت عبور و مرور
traffic intensity شدت عبور و مرور
revision تجدید نظر مرور
access structures ساختمانهای عبور و مرور
traffic lane مسیر عبور و مرور
revisions تجدید نظر مرور
relived در ذهن مرور کردن
die out <idiom> به مرور از بین رفتن
informal design review مرور غیررسمی طرح
traffic peak حداکثر عبور و مرور
traffic sign علامت عبور و مرور
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
scanned اجمالا مرور کردن
reliving در ذهن مرور کردن
relives در ذهن مرور کردن
relive در ذهن مرور کردن
traffic density تراکم عبور و مرور
wear off/away <idiom> به مرور محو شدن
traffic density تکاشف عبور و مرور
scans اجمالا مرور کردن
traffic control کنترل عبور و مرور
airfield traffic عبورو مرور در فرودگاه
airfield traffic عبور و مرور فرودگاه
traffic court دادگاه عبور و مرور
reviewed بررسی کردن مرور
reviewing بررسی کردن مرور
review بررسی کردن مرور
scan اجمالا مرور کردن
eligible traffic عبور و مرور مجاز
reviews بررسی کردن مرور
scrapping افتادههای اهن اسقاط اهن
scrap افتادههای اهن اسقاط اهن
scrapped افتادههای اهن اسقاط اهن
scraps افتادههای اهن اسقاط اهن
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
curfew period ساعات منع عبور و مرور
to be under curfew در منع عبور و مرور بودن
diacoustics علم مرور وشکست صدا
air-traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
air traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
to run over مرور کردن زیر گرفتن
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
access structures ساختمان های قابل عبور و مرور
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
air movement section قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
air traffic regulation and identificatio سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
brush up on something <idiom> تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
clock زمان
cycle time زمان
date زمان
dates زمان
yet تا ان زمان
whene'er هر زمان
period زمان
thence از ان زمان
contemporaneous هم زمان
time زمان
zeitgeist زمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com