Dictiornary-Farsi | مرکز اختلاط بتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
central mixing plant	مرکز اختلاط بتن


Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
mixedness	اختلاط
conglomerate	اختلاط
conglomerates	اختلاط
mixture	اختلاط
mixtures	اختلاط
mergers	اختلاط
merger	اختلاط
brew	اختلاط
colligation	اختلاط
brews	اختلاط
mixes	اختلاط
brewed	اختلاط
consolidation	اختلاط
glomeration	اختلاط
alloyage	اختلاط
alloys	اختلاط
alloy	اختلاط
macedoine	اختلاط
medley	اختلاط
medleys	اختلاط
liquation	اختلاط
intermixture	اختلاط
melange	اختلاط
mix	اختلاط
welter	اختلاط
commixture	اختلاط
insalivation	اختلاط با بزاق
etherization	اختلاط با اتر
instruction mix	اختلاط دستورالعمل
consolute	اختلاط پذیری
conglomeration	اختلاط شرکتها
conglomerations	اختلاط شرکتها
synthesis	هم گذاری اختلاط
mixing valve	دریچه اختلاط
syntheses	هم گذاری اختلاط
mixing coefficient	ضریب اختلاط
mixing in place	اختلاط غر سر کار
plant mixing	اختلاط در کارخانه
immixture	اختلاط و امتزاج
immiscibility	غیرقابلیت اختلاط
mix design	طرح اختلاط
mixture temperature	دمای اختلاط
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
miscible	قابل اختلاط حل پذیر
alligation	قائده اختلاط و امتزاج
glomerate	اختلاط کلوخه شده
mix design	تعیین نسبتهای اختلاط
amalgamation	ادغام یا اختلاط شرکتها
dissonance	اختلاط اصوات و اهنگهای ناموزون
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
collages	اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collage	اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
integrating	یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates	یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
incross	اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
integrate	یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
miscibility	قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
roadmix	اختلاط در سر راه امیختن در راه
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
centers	مرکز
center	مرکز
isocentre	هم مرکز
centre	مرکز
intermediate exchange	مرکز
center line	خط مرکز
centered	مرکز
middles	مرکز
heart	مرکز
stations	مرکز
hearts	مرکز
concentric	هم مرکز
station	مرکز
acentric	بی مرکز
middle	مرکز
stationed	مرکز
meddle	مرکز
centred	مرکز
meddled	مرکز
centre forward	مرکز
meddles	مرکز
omphalos	مرکز
abaxile	خارج از مرکز
local center	مرکز محلی
nerve center	مرکز عصبی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
seat	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
bull's-eyes	مرکز هدف
seats	مرکز مقر
bull's eye	مرکز هدف
mass concrete	مرکز جرم
brain center	مرکز مغزی
main office	مرکز اصلی
manual exchange	مرکز دستی
mart	مرکز بازرگانی
main exchange	مرکز اصلی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
message center	مرکز پیام
mid channel	مرکز کانال
battery center	مرکز اتشبار
burst center	مرکز ترکش
active center	مرکز فعال
burst center	مرکز گلوله
caoxial cable	سیم هم مرکز
acentric	خارج از مرکز
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
county seat	مرکز بخشداری
education center	مرکز اموزش
epicenter	مرکز زلزله
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
feeding center	مرکز تغذیه
fluid centre	مرکز سیال
center of gravity	مرکز ثقل
head quarters	مرکز فرماندهی
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
chiral center	مرکز کایرال
civic centre	مرکز شهر
cryptocenter	مرکز رمز
cost center	مرکز هزینه زا
data center	مرکز داده ها
data center	مرکز داده
contrifuge	گریز از مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
computing center	مرکز محاسبات
diffracting center	مرکز پراشنده
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
coaxial cable	سیم هم مرکز
coaxial cable	کابل هم مرکز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
documentation center	مرکز اسناد
information center	مرکز اطلاعات
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
intermediate office	مرکز میانی
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
inversion center	مرکز وارونگی
center of resistance	مرکز مقاومت
center of symmerty	مرکز تقارن
centre of pressure	مرکز فشار
height of centers	ارتفاع مرکز
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
central tendency	تمایل به مرکز
central office	مرکز تلفن
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
center web	مرکز چرخ
induction station	مرکز پذیرش
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center drill	مته مرکز
nerve centres	مرکز فرمان
rhinencephalon	مرکز شامه
wheel center	مرکز چرخ
telephone exchanges	مرکز تلفن
telephone exchange	مرکز تلفن
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
health centre	مرکز سلامتی
police stations	مرکز پلیس
police station	مرکز پلیس
urban centre of a community	مرکز شهرک
centralist	مرکز گرای
nerve centre	مرکز فرمان
speech center	مرکز گویایی
centres of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
centre of gravity	مرکز ثقل
subcentral	نزدیک مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
centralists	مرکز گرای
bulls	مرکز هدف
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
exchanging	مرکز مبادله