Dictiornary-Farsi | مرکز بخشداری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
county seat	مرکز بخشداری


Other Matches

sheriffdom	بخشداری
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
center line	خط مرکز
intermediate exchange	مرکز
isocentre	هم مرکز
centre forward	مرکز
acentric	بی مرکز
meddled	مرکز
middle	مرکز
centred	مرکز
center	مرکز
centre	مرکز
centers	مرکز
centered	مرکز
concentric	هم مرکز
meddle	مرکز
middles	مرکز
omphalos	مرکز
meddles	مرکز
stations	مرکز
heart	مرکز
stationed	مرکز
station	مرکز
hearts	مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
emporiums	مرکز بازرگانی
nerve center	مرکز عصبی
brain center	مرکز مغزی
off center	خارج از مرکز
height of centers	ارتفاع مرکز
switchboards	مرکز تلفن
primary center	مرکز عمده
pivot point	مرکز چرخش
outskirt	دور از مرکز
emporium	مرکز بازرگانی
headquarters	مرکز فرماندهی
emporia	مرکز بازرگانی
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
mid channel	مرکز کانال
battery center	مرکز اتشبار
local center	مرکز محلی
mart	مرکز بازرگانی
abaxile	خارج از مرکز
seat	مرکز مقر
bull's-eyes	مرکز هدف
bull's eye	مرکز هدف
main office	مرکز اصلی
manual exchange	مرکز دستی
seats	مرکز مقر
mass concrete	مرکز جرم
acentric	خارج از مرکز
kuk kiwo	مرکز تکواندو
operation center	مرکز عملیات
induction station	مرکز پذیرش
eccentrics	هم مرکز نبودن
information center	مرکز اطلاعات
intermediate office	مرکز میانی
main exchange	مرکز اصلی
inversion center	مرکز وارونگی
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
active center	مرکز فعال
message center	مرکز پیام
seated	مرکز مقر
caoxial cable	سیم هم مرکز
civic centre	مرکز شهر
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
cost center	مرکز هزینه زا
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
central tendency	تمایل به مرکز
cryptocenter	مرکز رمز
central office	مرکز تلفن
data center	مرکز داده ها
contrifuge	گریز از مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
coaxial cable	سیم هم مرکز
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
communication center	مرکز مخابرات
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
computer center	مرکز کامپیوتر
computing center	مرکز محاسبات
concentric cable	کابل هم مرکز
data center	مرکز داده
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
epicenter	مرکز زلزله
center mark	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
coaxial cable	کابل هم مرکز
center drill	مته مرکز
feeding center	مرکز تغذیه
education center	مرکز اموزش
center of lift	مرکز برا
center web	مرکز چرخ
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
diffracting center	مرکز پراشنده
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
documentation center	مرکز اسناد
center of mass	مرکز هدف
fluid centre	مرکز سیال
switchboard	مرکز تلفن
sleep center	مرکز خواب
telephone exchange	مرکز تلفن
wheel center	مرکز چرخ
police stations	مرکز پلیس
police station	مرکز پلیس
cf	مرکز زمین
health centre	مرکز سلامتی
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
centrifuges	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
urban centre of a community	مرکز شهرک
telephone exchanges	مرکز تلفن
sodom	مرکز فساد
speech center	مرکز گویایی
subcentral	نزدیک مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
centralists	مرکز گرای
cf	بازیکن مرکز
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
exchanging	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
exchanged	مرکز مبادله
exchange	مرکز مبادله
focussing	قطب مرکز
focusses	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
focus	قطب مرکز
outlying	دور از مرکز
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
factory	مرکز تولید
factories	مرکز تولید
centralism	مرکز گرایی
pandemonium	مرکز دوزخ
signal center	مرکز پیام
school center	مرکز اموزش
eccentricities	دوری از مرکز
reserve center	مرکز احتیاط
eccentrics	گریزنده از مرکز
point	محل مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
rhinencephalon	مرکز شامه
point	مرکز راس حد
eccentric	خارج از مرکز
regional center	مرکز منطقهای
shopping center	مرکز فروش
respiratory center	مرکز تنفسی
training center	مرکز اموزش
eccentricity	خروج از مرکز
eccentricity	دوری از مرکز
eccentrics	خارج از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز
eccentric	گریزنده از مرکز
hive	مرکز تجمع
centres of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
sensorium	مرکز احساس
profit centre	مرکز سود
centralist	مرکز گرای
signal center	مرکز مخابرات
primary center	مرکز اولیه
provision center	مرکز توشه
radio centeral	مرکز بی سیم
nerve centres	مرکز فرمان
centre of gravity	مرکز ثقل