Dictiornary-Farsi | مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران


Other Matches

whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
hive	مرکز تجمع
cosmopolis	شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
information bureau	مرکز جمع اوری اطلاعات
information center	مرکز جمع اوری اطلاعات
target information center	مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
evacuees	بیماران تخلیه شده پزشکی
evacuee	بیماران تخلیه شده پزشکی
recover	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering	جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
station	مرکز
center	مرکز
centers	مرکز
meddle	مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
concentric	هم مرکز
centre	مرکز
heart	مرکز
centred	مرکز
stations	مرکز
hearts	مرکز
center line	خط مرکز
intermediate exchange	مرکز
centre forward	مرکز
stationed	مرکز
acentric	بی مرکز
middles	مرکز
middle	مرکز
omphalos	مرکز
isocentre	هم مرکز
centered	مرکز
marshaller	هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
central city	مرکز شهر
central office	مرکز تلفن
central tendency	تمایل به مرکز
centre of activities	مرکز عملیات
center of symmerty	مرکز تقارن
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of pressure	مرکز فشار
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of gravity	مرکز ثقل
symmerty center	مرکز تقارن
central control panel	مرکز کنترل
centres of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
center web	مرکز چرخ
civic centre	مرکز شهر
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
speech center	مرکز گویایی
centrifugal	مرکز گریز
telephone exchanges	مرکز تلفن
coaxial cable	سیم هم مرکز
communication center	مرکز مخابرات
centripetal	مرکز گرا
computer center	مرکز کامپیوتر
police station	مرکز پلیس
police stations	مرکز پلیس
centripetal	مایل به مرکز
centralist	مرکز گرای
centralists	مرکز گرای
sodom	مرکز فساد
centroid	مرکز جرم
centroid	مرکز ثقل
centrifugal	فرار از مرکز
coaxial cable	کابل هم مرکز
telephone exchange	مرکز تلفن
computing center	مرکز محاسبات
centrifugal	گریز از مرکز
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
center of resistance	مرکز مقاومت
emporia	مرکز بازرگانی
abaxile	خارج از مرکز
health centre	مرکز سلامتی
acentric	خارج از مرکز
active center	مرکز فعال
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
bull's-eyes	مرکز هدف
surrending the centre	تفویض مرکز
battery center	مرکز اتشبار
point	مرکز راس حد
point	محل مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
subcentral	نزدیک مرکز
body centered cubic	مکعب مرکز پر
switchboard	مرکز تلفن
switchboards	مرکز تلفن
emporium	مرکز بازرگانی
headquarters	مرکز فرماندهی
emporiums	مرکز بازرگانی
urban centre of a community	مرکز شهرک
wheel center	مرکز چرخ
toll exchange	مرکز تلفن
seat	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
seats	مرکز مقر
cf	مرکز زمین
theocentric	خدا مرکز
bull's eye	مرکز هدف
cf	بازیکن مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
brain center	مرکز مغزی
eccentrics	گریزنده از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
eccentric	خارج از مرکز
eccentric	گریزنده از مرکز
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center of distribution	مرکز پخش
nerve centres	مرکز فرمان
nerve centre	مرکز فرمان
center of gravity	مرکز ثقل
center of lift	مرکز برا
center of mass	مرکز هدف
center of mass	مرکز جرم
eccentrics	خارج از مرکز
eccentrics	هم مرکز نبودن
burst center	مرکز ترکش
burst center	مرکز گلوله
caoxial cable	سیم هم مرکز
center drill	مته مرکز
center gage	مرکز سنج
center mark	مرکز سوراخ
eccentricity	خروج از مرکز
eccentricity	دوری از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز
eccentricities	دوری از مرکز
center of pressure	مرکز فشار
sleep center	مرکز خواب
rhinencephalon	مرکز شامه
induction station	مرکز پذیرش
profit centre	مرکز سود
primary center	مرکز اولیه
primary center	مرکز عمده
head quarters	مرکز فرماندهی
height of centers	ارتفاع مرکز
pivot point	مرکز چرخش
information center	مرکز اطلاعات
outskirt	دور از مرکز
provision center	مرکز توشه
fluid centre	مرکز سیال
diffracting center	مرکز پراشنده
respiratory center	مرکز تنفسی
documentation center	مرکز اسناد
education center	مرکز اموزش
message center	مرکز پیام
reserve center	مرکز احتیاط
centralism	مرکز گرایی
feeding center	مرکز تغذیه
regional center	مرکز منطقهای
radio centeral	مرکز بی سیم
operation center	مرکز عملیات
mass concrete	مرکز جرم
nerve center	مرکز عصبی
mid channel	مرکز کانال
exchanging	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
exchanged	مرکز مبادله
exchange	مرکز مبادله
focussing	قطب مرکز
focusses	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
epicenter	مرکز زلزله
intermediate office	مرکز میانی
inversion center	مرکز وارونگی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
pandemonium	مرکز دوزخ
off center	خارج از مرکز
local center	مرکز محلی
main exchange	مرکز اصلی
main office	مرکز اصلی
manual exchange	مرکز دستی
mart	مرکز بازرگانی
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
focus	قطب مرکز
school center	مرکز اموزش
signal center	مرکز مخابرات
signal center	مرکز پیام
data center	مرکز داده ها
data center	مرکز داده
sensorium	مرکز احساس
contrifuge	گریز از مرکز
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
training center	مرکز اموزش
concentrically	باداشتن یک مرکز
cost center	مرکز هزینه زا
centrifuges	مرکز گریز
concentric cable	کابل هم مرکز