Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (12 milliseconds)
English	Persian
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
Other Matches
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
information bureau	مرکز جمع اوری اطلاعات
information center	مرکز جمع اوری اطلاعات
target information center	مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
control and reporting center	تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
central control panel	مرکز کنترل
control center	مرکز کنترل عملیات
area control center	مرکز کنترل منطقهای
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
air control and reporting center (c.r.c.	مرکز کنترل و گزارش هوایی
drop zone control center	مرکز کنترل منطقه بارریزی یا فرود
tactical air command center	مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
filter center	مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
tactical air controler	افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
switching	مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
tactical air control center	مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
TCP/IP	پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
dedication	اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications	اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
center	مرکز
centred	مرکز
center line	خط مرکز
concentric	هم مرکز
omphalos	مرکز
centre forward	مرکز
centered	مرکز
centers	مرکز
middle	مرکز
middles	مرکز
meddles	مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
centre	مرکز
acentric	بی مرکز
stationed	مرکز
heart	مرکز
hearts	مرکز
isocentre	هم مرکز
stations	مرکز
intermediate exchange	مرکز
station	مرکز
surrending the centre	تفویض مرکز
switchboard	مرکز تلفن
diffracting center	مرکز پراشنده
speech center	مرکز گویایی
switchboards	مرکز تلفن
centres of gravity	مرکز ثقل
kuk kiwo	مرکز تکواندو
main exchange	مرکز اصلی
centralists	مرکز گرای
cryptocenter	مرکز رمز
documentation center	مرکز اسناد
centralist	مرکز گرای
factories	مرکز تولید
factory	مرکز تولید
local center	مرکز محلی
education center	مرکز اموزش
sodom	مرکز فساد
centre of mass	مرکز ثقل
emporium	مرکز بازرگانی
operation center	مرکز عملیات
emporiums	مرکز بازرگانی
data center	مرکز داده ها
county seat	مرکز بخشداری
outskirt	دور از مرکز
height of centers	ارتفاع مرکز
cost center	مرکز هزینه زا
centre of gravity	مرکز ثقل
shopping center	مرکز فروش
off center	خارج از مرکز
sleep center	مرکز خواب
inversion center	مرکز وارونگی
signal center	مرکز پیام
data center	مرکز داده
intermediate office	مرکز میانی
headquarters	مرکز فرماندهی
signal center	مرکز مخابرات
emporia	مرکز بازرگانی
pivot point	مرکز چرخش
epicenter	مرکز زلزله
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
eccentrics	خارج از مرکز
message center	مرکز پیام
eccentrics	گریزنده از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
eccentric	خارج از مرکز
eccentricity	خروج از مرکز
eccentrics	هم مرکز نبودن
mid channel	مرکز کانال
urban centre of a community	مرکز شهرک
eccentricities	خروج از مرکز
nerve center	مرکز عصبی
wheel center	مرکز چرخ
eccentricities	دوری از مرکز
eccentricity	دوری از مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
eccentric	گریزنده از مرکز
hive	مرکز تجمع
telephore e.	مرکز تلفن
manual exchange	مرکز دستی
point	محل مرکز
point	مرکز راس حد
induction station	مرکز پذیرش
information center	مرکز اطلاعات
main office	مرکز اصلی
centralism	مرکز گرایی
subscriber's station	مرکز مشترک
subcentral	نزدیک مرکز
regional center	مرکز منطقهای
nerve centres	مرکز فرمان
nerve centre	مرکز فرمان
head quarters	مرکز فرماندهی
fluid centre	مرکز سیال
mass concrete	مرکز جرم
health centre	مرکز سلامتی
theocentric	خدا مرکز
mart	مرکز بازرگانی
centrifugal	مرکز گریز
rhinencephalon	مرکز شامه
police station	مرکز پلیس
center of mass	مرکز جرم
center of pressure	مرکز فشار
provision center	مرکز توشه
center of resistance	مرکز مقاومت
feeding center	مرکز تغذیه
center of symmerty	مرکز تقارن
symmerty center	مرکز تقارن
center punch	مرکز سوراخ
respiratory center	مرکز تنفسی
center punch	مرکز منگنه
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
bulls	مرکز هدف
center drill	مته مرکز
center gage	مرکز سنج
profit centre	مرکز سود
telephone exchange	مرکز تلفن
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center of distribution	مرکز پخش
center of gravity	مرکز ثقل
police stations	مرکز پلیس
center sleeve	مرکز مجوف
center web	مرکز چرخ
central city	مرکز شهر
pandemonium	مرکز دوزخ
central office	مرکز تلفن
radio centeral	مرکز بی سیم
central tendency	تمایل به مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
centre of activities	مرکز عملیات
focus	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
reserve center	مرکز احتیاط
exchanging	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
exchanged	مرکز مبادله
exchange	مرکز مبادله
centrifugal	فرار از مرکز
focussing	قطب مرکز
focusses	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
center mark	مرکز سوراخ
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
coaxial cable	کابل هم مرکز
outlying	دور از مرکز
civic centre	مرکز شهر
battery center	مرکز اتشبار
abaxile	خارج از مرکز
bull's-eyes	مرکز هدف
chiral center	مرکز کایرال
active center	مرکز فعال
school center	مرکز اموزش
primary center	مرکز عمده
contrifuge	گریز از مرکز
bull's eye	مرکز هدف
primary center	مرکز اولیه
concentrically	باداشتن یک مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
training center	مرکز اموزش
computing center	مرکز محاسبات
acentric	خارج از مرکز
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
sensorium	مرکز احساس
body centered cubic	مکعب مرکز پر
centripetal	مایل به مرکز
burst center	مرکز ترکش
burst center	مرکز گلوله
centrifuge	گریختن از مرکز

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com