Dictiornary-Farsi | مرکز گویایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (8 milliseconds)

English	Persian
speech center	مرکز گویایی


Other Matches

speeches	گویایی
speech	گویایی
lalopathy	اختلال گویایی
speech disorders	اختلالهای گویایی
the f.of speech	قوه گویایی یاناطقه
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
centre	مرکز
centre forward	مرکز
centered	مرکز
centers	مرکز
center line	خط مرکز
middle	مرکز
omphalos	مرکز
meddles	مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
acentric	بی مرکز
isocentre	هم مرکز
intermediate exchange	مرکز
center	مرکز
centred	مرکز
middles	مرکز
hearts	مرکز
concentric	هم مرکز
stations	مرکز
stationed	مرکز
station	مرکز
heart	مرکز
local center	مرکز محلی
acentric	خارج از مرکز
main exchange	مرکز اصلی
main office	مرکز اصلی
abaxile	خارج از مرکز
bull's-eyes	مرکز هدف
bull's eye	مرکز هدف
induction station	مرکز پذیرش
battery center	مرکز اتشبار
active center	مرکز فعال
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
centripetal	مرکز گرا
intermediate office	مرکز میانی
inversion center	مرکز وارونگی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
information center	مرکز اطلاعات
computing center	مرکز محاسبات
concentric cable	کابل هم مرکز
centripetal	مایل به مرکز
manual exchange	مرکز دستی
off center	خارج از مرکز
emporiums	مرکز بازرگانی
emporium	مرکز بازرگانی
civic centre	مرکز شهر
emporia	مرکز بازرگانی
operation center	مرکز عملیات
coaxial cable	کابل هم مرکز
primary center	مرکز اولیه
outskirt	دور از مرکز
headquarters	مرکز فرماندهی
pivot point	مرکز چرخش
nerve center	مرکز عصبی
mart	مرکز بازرگانی
seats	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
seat	مرکز مقر
mass concrete	مرکز جرم
centroid	شبه مرکز
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
chiral center	مرکز کایرال
message center	مرکز پیام
mid channel	مرکز کانال
primary center	مرکز عمده
center sleeve	مرکز مجوف
diffracting center	مرکز پراشنده
central city	مرکز شهر
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
central control panel	مرکز کنترل
center mark	مرکز سوراخ
central office	مرکز تلفن
epicenter	مرکز زلزله
center of lift	مرکز برا
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
documentation center	مرکز اسناد
center of pressure	مرکز فشار
center web	مرکز چرخ
center of mass	مرکز جرم
education center	مرکز اموزش
center of mass	مرکز هدف
center gage	مرکز سنج
coaxial cable	سیم هم مرکز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
height of centers	ارتفاع مرکز
caoxial cable	سیم هم مرکز
burst center	مرکز گلوله
cost center	مرکز هزینه زا
contrifuge	گریز از مرکز
burst center	مرکز ترکش
brain center	مرکز مغزی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
data center	مرکز داده
feeding center	مرکز تغذیه
center drill	مته مرکز
central tendency	تمایل به مرکز
fluid centre	مرکز سیال
data center	مرکز داده ها
cryptocenter	مرکز رمز
centre of activities	مرکز عملیات
head quarters	مرکز فرماندهی
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
county seat	مرکز بخشداری
concentrically	باداشتن یک مرکز
centre of gravity	مرکز ثقل
telephone exchange	مرکز تلفن
wheel center	مرکز چرخ
police stations	مرکز پلیس
police station	مرکز پلیس
cf	مرکز زمین
health centre	مرکز سلامتی
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
centrifuges	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
urban centre of a community	مرکز شهرک
telephone exchanges	مرکز تلفن
sodom	مرکز فساد
subcentral	نزدیک مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
centralists	مرکز گرای
centralist	مرکز گرای
cf	بازیکن مرکز
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
exchanging	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
exchanged	مرکز مبادله
exchange	مرکز مبادله
focussing	قطب مرکز
focusses	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
focus	قطب مرکز
outlying	دور از مرکز
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
factory	مرکز تولید
factories	مرکز تولید
centralism	مرکز گرایی
pandemonium	مرکز دوزخ
training center	مرکز اموزش
point	محل مرکز
signal center	مرکز پیام
point	مرکز راس حد
eccentricities	دوری از مرکز
eccentricity	خروج از مرکز
eccentrics	خارج از مرکز
eccentrics	گریزنده از مرکز
reserve center	مرکز احتیاط
regional center	مرکز منطقهای
respiratory center	مرکز تنفسی
school center	مرکز اموزش
rhinencephalon	مرکز شامه
sensorium	مرکز احساس
eccentricity	دوری از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز
shopping center	مرکز فروش
signal center	مرکز مخابرات
eccentric	هم مرکز نبودن
eccentric	خارج از مرکز
profit centre	مرکز سود
radio centeral	مرکز بی سیم
eccentrics	هم مرکز نبودن
nerve centre	مرکز فرمان
sleep center	مرکز خواب
centres of gravity	مرکز ثقل
switchboard	مرکز تلفن
switchboards	مرکز تلفن

speech center

مرکز گویایی