English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (5 milliseconds)
English Persian
travel مسافرت
traveled مسافرت
travels مسافرت
locomotion مسافرت
journey مسافرت
journeyed مسافرت
journeying مسافرت
journeys مسافرت
tour مسافرت
toured مسافرت
touring مسافرت
tours مسافرت
Other Matches
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
treks کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trips مسافرت مسافرت کردن
tripped مسافرت مسافرت کردن
trip مسافرت مسافرت کردن
visit مسافرت معاینه
peregrination مسافرت دور
visited مسافرت معاینه
peregrinations مسافرت دور
royal progress مسافرت شاهانه
trip ticket بلیط مسافرت
walkabout مسافرت پیاده
hitchhike مسافرت مفتی
walkabouts مسافرت پیاده
river trip مسافرت رودخانه ای
dromomania جنون مسافرت
passport اجازه مسافرت
passports اجازه مسافرت
visits مسافرت معاینه
jaunt مسافرت کوچک
jaunts مسافرت کوچک
Get ready for the journey(trip) برای مسافرت حاضر شو
train journey from ... over ... to ... مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
traversabel سخنرانی درباره مسافرت
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
trip ticket برگه اجازه مسافرت
To travel night and day . شب وروز مسافرت کردن
package holiday مسافرت بسته بندی
package tour مسافرت بسته بندی
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
all-expense tour مسافرت بسته بندی
travelogs سخنرانی درباره مسافرت
campaigns مسافرت درداخل کشور
sail مسافرت با قایق بادی
sailed مسافرت با قایق بادی
yachting مسافرت با قایق تفریحی
camels مسافرت کردن باشتر
sailings مسافرت با قایق بادی
camel مسافرت کردن باشتر
port مامن مبدا مسافرت
churchills v to moscow مسافرت چرچیل به مسکو
campaigning مسافرت درداخل کشور
campaign مسافرت درداخل کشور
travelogue سخنرانی درباره مسافرت
campaigned مسافرت درداخل کشور
travelogues سخنرانی درباره مسافرت
roadability راهواری قابل مسافرت در جاده
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
waybill خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
riding گردش و مسافرت لنگر گاه
foy سوری که بخاطر مسافرت میدهند
mal de mer سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
commute مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commutes مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
passenger mile طول راه مسافرت به حسب میل
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
astronautics مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
itinerate سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
stow away مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
I travel tomorrow [afternoon] . من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
commuting مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
traveled سفر کردن مسافرت کردن
travel سفر کردن مسافرت کردن
travels سفر کردن مسافرت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com