English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
package tour مسافرت بسته بندی
package holiday مسافرت بسته بندی
all-expense tour مسافرت بسته بندی
Other Matches
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
covers بسته بندی
packing بسته بندی
packaging بسته بندی
cover بسته بندی
coverings بسته بندی
packages بسته بندی
package بسته بندی
dunnage بسته بندی
packaged بسته بندی
wisp بسته بقچه بندی
pack بسته بندی کردن
put-up بسته بندی کردن
packed بسته بندی شده
stripping بسته بندی کردن
wisps بسته بقچه بندی
packs بسته بندی کردن
put up بسته بندی کردن
packing بسته بندی کردن
export packing بسته بندی صادراتی
case numbers شماره بسته بندی
packets بسته بندی کردن
packet بسته بندی کردن
parceling بسته بندی کردن
wraps بسته بندی کردن
pre packing بسته بندی از قبل
wrap بسته بندی کردن
straws پوشال بسته بندی
parcels بسته بندی کردن
parcel بسته بندی کردن
packaging cost هزینه بسته بندی
palletized بسته بندی شده
packing list صورت بسته بندی
packing list فهرست بسته بندی
trade pack بسته بندی تجاری
packing note فهرست بسته بندی
packing note گواهی بسته بندی
straw پوشال بسته بندی
packing density تراکم بسته بندی
packages قوطی بسته بندی کردن
pre-packed ازقبل بسته بندی شده
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
break bulk cargo محموله بسته بندی شده
package قوطی بسته بندی کردن
packaged قوطی بسته بندی کردن
food packet جیره بسته بندی شده
impaction بهم فشردگی بسته بندی
expendable packing بسته بندی یکبار مصرف
packinghouse محل بسته بندی اجناس
contents note فهرست محتوای بسته بندی
locker paper کاغذ بسته بندی اغذیه
wrapper بسته بندی کاغذ روپوش
wrappers بسته بندی کاغذ روپوش
packingplant محل بسته بندی اجناس
shipping marks علامتهای روی بسته بندی
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
packing list صورت کالاهای بسته بندی شده
dockets لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketing لیست محتوای بسته بندی برچسب
wrappers لفاف بسته بندی جلد کتاب
docketed لیست محتوای بسته بندی برچسب
case marks علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
wrapper لفاف بسته بندی جلد کتاب
docket لیست محتوای بسته بندی برچسب
unpacks غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacking غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpack غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
bulk stock ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
corrugated cardboard مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
tagboard مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
kraft کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
cases جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
routines برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
case جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
packing عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
trekking کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
unpack حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacks حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacking حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
tare وزن بسته بندی وزن وسیله حمل
overpacking دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
stripped علامت گذاری شده بسته بندی شده
trips مسافرت مسافرت کردن
tripped مسافرت مسافرت کردن
trip مسافرت مسافرت کردن
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
packet بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
multicast packet بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
journey مسافرت
journeyed مسافرت
traveled مسافرت
travels مسافرت
journeys مسافرت
journeying مسافرت
locomotion مسافرت
travel مسافرت
tours مسافرت
toured مسافرت
touring مسافرت
tour مسافرت
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
river trip مسافرت رودخانه ای
passport اجازه مسافرت
hitchhike مسافرت مفتی
jaunts مسافرت کوچک
passports اجازه مسافرت
visits مسافرت معاینه
visited مسافرت معاینه
visit مسافرت معاینه
walkabouts مسافرت پیاده
walkabout مسافرت پیاده
dromomania جنون مسافرت
trip ticket بلیط مسافرت
jaunt مسافرت کوچک
peregrination مسافرت دور
royal progress مسافرت شاهانه
peregrinations مسافرت دور
traversabel سخنرانی درباره مسافرت
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
sailings مسافرت با قایق بادی
trip ticket برگه اجازه مسافرت
Get ready for the journey(trip) برای مسافرت حاضر شو
campaigns مسافرت درداخل کشور
campaigning مسافرت درداخل کشور
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
sailed مسافرت با قایق بادی
sail مسافرت با قایق بادی
churchills v to moscow مسافرت چرچیل به مسکو
train journey from ... over ... to ... مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
campaign مسافرت درداخل کشور
campaigned مسافرت درداخل کشور
To travel night and day . شب وروز مسافرت کردن
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
camel مسافرت کردن باشتر
travelogues سخنرانی درباره مسافرت
travelogue سخنرانی درباره مسافرت
yachting مسافرت با قایق تفریحی
port مامن مبدا مسافرت
travelogs سخنرانی درباره مسافرت
camels مسافرت کردن باشتر
foy سوری که بخاطر مسافرت میدهند
waybill خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
roadability راهواری قابل مسافرت در جاده
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
riding گردش و مسافرت لنگر گاه
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
itinerate سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
commutes مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
passenger mile طول راه مسافرت به حسب میل
mal de mer سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
astronautics مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
stow away مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
I travel tomorrow [afternoon] . من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
commute مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineament طرح بندی صورت بندی
lineaments طرح بندی صورت بندی
classification طبقه بندی رده بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
wording جمله بندی کلمه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com