English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (6 milliseconds)
English Persian
cursorial مستعد دویدن
Other Matches
prone مستعد
subject to tuberculosis مستعد سل
guidable مستعد
susceptible مستعد
apt مستعد
capable مستعد
susceptive مستعد
predisposing مستعد کردن
susceptible of change مستعد تغییر
unpregnant غیر مستعد
predispose مستعد کردن
predisposes مستعد کردن
predisposed مستعد کردن
insusceptible غیر مستعد
susceptibility مستعد بودن
presentient قبلا مستعد
inclines مستعد شدن
incline مستعد شدن
fluctuable مستعد ترقی و تنزل
susceptible حساس مستعد پذیرش
it threatens to rain هوا مستعد باریدن
damageable مستعد خراب شدن
She is prone to it . She is itching for it . ماده اش مستعد است
firetrap ساختمان مستعد اتش سوزی
pesthole مکان مستعد برای بیماری واگیر
euryhaline مستعد زندگی درابهای خیلی شور
bluest مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluer مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
prone سرازیر مستعد برای انجام کار
fluctuable مستعد بالا و پائین رفتن مواج
run دویدن
runs دویدن
race دویدن
raced دویدن
races دویدن
double دویدن
doubled دویدن
doubled up دویدن
Running <adj.> دویدن
to run through دویدن
jogging اهسته دویدن
leap جستن دویدن
jogs اهسته دویدن
leaped جستن دویدن
roil دنبال هم دویدن
track مسابقه دویدن
tracked مسابقه دویدن
tracks مسابقه دویدن
footrace مسابقه دویدن
outrun در دویدن جلوافتادن
outrunning در دویدن جلوافتادن
to bolt با سرعت دویدن
jogged اهسته دویدن
jog اهسته دویدن
winder دویدن سریع
re-running دوباره دویدن
re-run دوباره دویدن
on the go <idiom> مشغول دویدن
re-ran دوباره دویدن
scuttles بسرعت دویدن
trig تر وتمیز دویدن
scuttled بسرعت دویدن
scuttle بسرعت دویدن
outruns در دویدن جلوافتادن
runout محوطه دویدن
scuttling بسرعت دویدن
running with the ball با توپ دویدن
run for it <idiom> به ضرب دویدن
leaps جستن دویدن
re-runs دوباره دویدن
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
To interrupt someone. To butt in. تو حرف کسی دویدن
dinger دویدن به پایگاه اصلی
run way محوطه دویدن هواپیما
rerun عمل دوباره دویدن
to break into a run شروع کردن به دویدن
long wind طاقت زیاد دویدن
to start شروع کردن به دویدن
he fell to the ground دویدن اغازکردبزمین افتاد
outkick تندتر از رقیب دویدن
circuit clout یک امتیاز با دویدن به پایگاه
circling دویدن در مسیر منحنی
circles دویدن در مسیر منحنی
sprints با حداکثر سرعت دویدن
sprint با حداکثر سرعت دویدن
jog دویدن بصورت یورتمه
sprinted با حداکثر سرعت دویدن
jogged دویدن بصورت یورتمه
circled دویدن در مسیر منحنی
base running دویدن بسوی پایگاه
circle دویدن در مسیر منحنی
jogs دویدن بصورت یورتمه
jogging دویدن بصورت یورتمه
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
roll out دویدن هواپیما روی باند
break-ins درمیان صحبت کسی دویدن
false starts دویدن قبل ازصدای تپانچه
false start دویدن قبل ازصدای تپانچه
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
ground game روش استفاده از مانور دویدن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
break-in درمیان صحبت کسی دویدن
break in درمیان صحبت کسی دویدن
to overrun oneself از دویدن زیاد خود را خسته کردن
to take a run-up با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
goes نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
go نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
buttonhook نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
curled پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
triple threat بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
rompish مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
curl پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
rompy مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
curls پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
quarterback sneak حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
even time دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
to ran a person hard کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
slanted بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
slants بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
leg bye امتیاز با دویدن در نتیجه خوردن توپ به بدن توپزن ومنحرف شدن ان
slant بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
run-up [start-up] نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
dominative تحکم کننده مستعد تحکم
dispose مرتب کردن مستعد کردن
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
stop and go پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
triple option بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com