Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
snow under	مستغرق ساختن
Other Matches
wrapt	مستغرق
rapt in meditation	مستغرق
recollected	مستغرق شدن در
submerged fall	ابشار مستغرق
recollecting	مستغرق شدن در
submerged intake	ابگیر مستغرق
recollect	مستغرق شدن در
overwhelmed with reflection	مستغرق اندیشه
recollects	مستغرق شدن در
partially drowned jet	فوران نیمه مستغرق
overwhelmed	مستغرق دراندیشه شدن
sliding sluices	دریچه کشویی مستغرق
overwhelms	مستغرق دراندیشه شدن
overwhelm	مستغرق دراندیشه شدن
swamping	دچار کردن مستغرق شدن
swamped	دچار کردن مستغرق شدن
swamp	دچار کردن مستغرق شدن
absorb	تحلیل بردن مستغرق بودن
swamps	دچار کردن مستغرق شدن
absorbs	تحلیل بردن مستغرق بودن
snow under	بیش ازحدتوانایی در کاری مستغرق شدن
mergers	حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
merger	حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
self forgetful	نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
plene administravit	بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
fashioned	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashions	مد ساختن
pellet	حب ساختن
bulid	ساختن
fashion	مد ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
constructed	ساختن
minting	ساختن
construct	ساختن
manufactured	ساختن
carbonize	کک ساختن
confect	ساختن
constructing	ساختن
manufacture	ساختن
idolizes	بت ساختن
dree	ساختن با
miscreate	بد ساختن
constructs	ساختن
fabrication	ساختن
manufactures	ساختن
indite	ساختن
produce	ساختن
mint	ساختن
minted	ساختن
mints	ساختن
fabricate	ساختن
creating	ساختن
unifies	تک ساختن
unify	تک ساختن
unifying	تک ساختن
produced	ساختن
produces	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
creates	ساختن
makes	ساختن
make	ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
pill	حب ساختن
compose	ساختن
upgrade	ساختن
upgraded	ساختن
create	ساختن
fabricated	ساختن
fabricates	ساختن
fabricating	ساختن
pills	حب ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
composes	ساختن
generating	ساختن
upbuild	ساختن
to get along	ساختن
to t. up	ساختن
set up	ساختن
forborne	ساختن با
to go in with	ساختن با
to make a shift	ساختن
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
remake	از نو ساختن
bridges	پل ساختن
remakes	از نو ساختن
bridge	پل ساختن
bridged	پل ساختن
to make away	ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
maximising	بیشینه ساختن
humidified	مرطوب ساختن
relieving	بر جسته ساختن
make music	موسیقی ساختن
discourage	بی جرات ساختن
discourages	بی جرات ساختن
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
relieve	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
rescinds	باطل ساختن
vitiated	معیوب ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
to spin yarns	دروغ ساختن
to invent stories	دروغ ساختن
to spin yarns	داستان ساختن
to invent stories	داستان ساختن
notified	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
tone down <idiom>	آرام ساختن
remakes	باز ساختن
notify	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
diversify	گوناگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
diversified	گوناگون ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
disjoin	بی ربط ساختن
maximised	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
sepulchres	قبر ساختن
play music	موسیقی ساختن
internalization	درونی ساختن
to [build / erect / put up] a fence	حصاری ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
insuring	مطمئن ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimised	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
denigration	سیاه ساختن
inters	مدفون ساختن
discover	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
cancel [booking, reservation]	باطل ساختن
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
snarl	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com