Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
ironies
مسخره پنهان سازی
irony
مسخره پنهان سازی
Other Matches
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
secretion
پنهان سازی
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
jack pudding
مسخره
dult
مسخره
snash
مسخره
hobbyhorse
مسخره
farceur
مسخره
sikt
مسخره
mockery
مسخره
zany
مسخره
clowns
مسخره
clowning
مسخره
clowned
مسخره
clown
مسخره
witticism
مسخره
rustic
مسخره
skits
مسخره
skit
مسخره
harlequin
مسخره
loutish
مسخره
jeap puddoing
مسخره
dulte
مسخره
jeering
مسخره
witticisms
مسخره
jeered
مسخره
cockeyed
مسخره
jeer
مسخره
jeers
مسخره
funny man
مسخره
satirized
مسخره کردن
fooled
دلقک مسخره
satirize
مسخره کردن
floppies
مسخره وار
satirising
مسخره کردن
satirises
مسخره کردن
satirised
مسخره کردن
spoof
کلاهبرداری مسخره
What a ridicrlous idea !
چه حرف مسخره یی !
satirizes
مسخره کردن
satirizing
مسخره کردن
floppy
مسخره وار
fooling
دلقک مسخره
to smile at
مسخره کردن
to set at nought
مسخره کردن
fools
دلقک مسخره
burlesques
مسخره امیز
fool
دلقک مسخره
burlesque
مسخره امیز
to make merry over
مسخره کردن
to make fun of
مسخره کردن
imps
مسخره کردن
imp
مسخره کردن
fair game
مسخره کردنی
farcical
مسخره امیز
droll
مسخره امیز
antic
بی تناسب مسخره
illude
مسخره کردن
quiz
مسخره کردن
punchinello
لوده مسخره
ridiculous
مسخره امیز
spoofs
کلاهبرداری مسخره
quizzes
مسخره کردن
flump
مسخره وارراه رفتن
parodies
تقلید مسخره امیزکردن
parody
تقلید مسخره امیزکردن
fool around
خود را مسخره قراردادن
mowers
علف چین مسخره
mower
علف چین مسخره
tolaugh.atany thing
استهزاکردن مسخره کردن
to take fun at
استهزاکردن مسخره کردن
Don't be ridiculous!
خودت را مسخره نکن!
goof around
خود را مسخره قراردادن
To make fun of someone . To poke fun at someone .
کسی را مسخره کردن
To fool arounk .
مسخره بازی درآوردن
It is ridicrlous . I t is a farce .
اصلا" مسخره است
She ridicules every one
همه را مسخره می کند
befool
مسخره کردن گول زدن
kid
دست انداختن مسخره کردن
jeering
سخن مسخره امیز گفتن
jeers
سخن مسخره امیز گفتن
travesties
تقلید مسخره امیز کردن
jape
لطیفه زدن مسخره کردن
to poke fun at any one
با شوخی یا مسخره کسیرابستوه اوردن
travesty
تقلید مسخره امیز کردن
kidding
دست انداختن مسخره کردن
kidded
دست انداختن مسخره کردن
jeer
سخن مسخره امیز گفتن
To reduce something to the absurd . To make a travesty of something .
چیزی را بصورت مسخره درآوردن
jeered
سخن مسخره امیز گفتن
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
To tease someone. To pull someonelet.
کسی را دست انداختن ( مسخره کردن )
Why do you ridicule my suggestion?
چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
That's just ridiculous!
این که واقعا مسخره است!
[طنز]
You look ridiculous in that old hat .
با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
as if to add insult to injury
<idiom>
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
opera bouffe
اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
Your slander is completely preposterous .
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
rub something in
<idiom>
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
soubrette
بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
cryptically
پنهان
veiled
پنهان
benined the curtain
پنهان
delitescent
پنهان
hidden line
خط پنهان
ram cache
RA پنهان
jackes
پنهان
cryptic
پنهان
backdoor
پنهان
perdu
پنهان
perdu or due
پنهان
cryptical
پنهان
hugger mugger
پنهان
perdue
پنهان
latent
پنهان
abstruse
پنهان
occult
پنهان
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
conceal
پنهان کردن
furtive
پنهان نهانی
conceals
پنهان کردن
closeting
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
hickok belt
پنهان شدن
cloaks
پنهان کردن
i hid my self
را پنهان کردم
cloaked
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
hidden
پنهان کرده
cache
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
insconce
پنهان شدن
closets
پنهان کردن
disguised underemployment
کم کاری پنهان
disguised unemployment
بیکاری پنهان
cloak
پنهان کردن
mask
پنهان کردن
closet
پنهان کردن
hidden line removal
حذف خط پنهان
hideousness
پنهان بودن
fudge
پنهان شدن
fudged
پنهان شدن
fudges
پنهان شدن
fudging
پنهان شدن
concealment
پنهان بودن
abscond
پنهان شدن
covers
پنهان کردن
hidden objects
اشیاء پنهان
cover
پنهان کردن
hidden surface
سطح پنهان
hidden unemployment
بیکاری پنهان
caches
پنهان کردن
encrypt
پنهان کردن
eloign
پنهان کردن
absconds
پنهان شدن
masks
پنهان کردن
inapparent
ناپیدا پنهان
absconding
پنهان شدن
obreption
پنهان روی
to absent oneself
پنهان شدن
to be in hiding
پنهان بودن
hidden codes
کدهای پنهان
to be in hiding
پنهان ماندن
to keep dark
پنهان ماندن
hidden file
فایل پنهان
hidden inflation
تورم پنهان
to lie hid
پنهان ماندن
surreptitious
پنهان محرمانه
absconded
پنهان شدن
booby-trapping
پنهان تله
disguised
پنهان کردن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
lay low
<idiom>
پنهان کردن
hide
پنهان کردن
hide
پنهان شدن
booby-trapped
پنهان تله
concealable
پنهان کردنی
codes
رمزهای پنهان
booby-trap
پنهان تله
hides
پنهان شدن
secrete
پنهان کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com