Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
up in arms
مسلح واماده جنگ
Other Matches
officinal
ساخته واماده
on a war footing
مجهز واماده جنگ
broken
رام واماده سوغان گیری
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
mekeready
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
ready reckoner
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
job to job transition
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
paddocks
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
riposte
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposted
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
ripostes
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposting
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
in arms
مسلح
flat
مسلح
flattest
مسلح
ripe
مسلح
armed
مسلح
mailed
مسلح
armoured
مسلح
armor bearer
مسلح
weaponed
مسلح
reinforced
مسلح
riper
مسلح
ripest
مسلح
cock
مسلح کردن
reinforced concrete
بتن مسلح
enarm
مسلح کردن
armored cable
کابل مسلح
privateer
کشتی مسلح
poised mine
مین مسلح
unarmed
غیر مسلح
reinforced concrete
بتون مسلح
pistoleer
مسلح به طپانچه
weapons
مسلح شده
cocking
مسلح کردن
cocks
مسلح کردن
ferroconcrete
بتون مسلح
armed peace
صلح مسلح
armed guard
گارد مسلح
mailed fist
نیروی مسلح
bandit
سارق مسلح
armed ammunition
مهمات مسلح
to be packing
[heat]
[colloquial]
مسلح بودن
armed to the teeth
کاملا` مسلح
armement
مسلح کردن
activated mine
مین مسلح
ice crete
بتون مسلح
heavily armed
کاملا مسلح
weapons
مسلح کردن
weapon
مسلح شده
weapon
مسلح کردن
armed mine
مین مسلح
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
force
مسلح کردن
forces
مسلح کردن
forcing
مسلح کردن
arm
مسلح کردن
to take up arms
مسلح شدن
equipping
مسلح کردن
services
نیروهای مسلح
bandits
سارق مسلح
to carry a weapon
مسلح بودن
equip
مسلح کردن
armed
مسلح شده
banditry
سرقت مسلح
armed forces
نیروهای مسلح
equips
مسلح کردن
ripest
مسلح شدن
riper
مسلح شدن
ripe
مسلح شدن
reinforced coating
اندود مسلح
reinforced coat
اندود مسلح
gunship
هلیکوپتر مسلح
arming
مسلح کردن
reenforce
مسلح کردن
arming
مسلح شدن
reinforces
مسلح کردن
reinforce
مسلح کردن
service component
نیروی مسلح
delay arming
مسلح کننده تاخیری
reinforced concrete facing
پرده بتن مسلح
sword arm
دست مسلح شمشیرباز
forearms
از پیش مسلح کردن
unarm
غیر مسلح کردن
gun moll
معشوقه دزد مسلح
deactivates
غیر مسلح کردن
arming system
سیستم مسلح کننده
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
deactivate
غیر مسلح کردن
disarmed
غیر مسلح کردن
arming range
برد مسلح شدن
disarms
غیر مسلح کردن
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
armed mine
مین مسلح شده
armed helicopter
هلی کوپتر مسلح
disarm
غیر مسلح کردن
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
arming system
دستگاه مسلح کننده
actuate
مسلح کردن مین
actuated mine
مین مسلح شده
disarmament
غیر مسلح کردن
arming wire
سیم مسلح کننده
deactivated
غیر مسلح کردن
rearmament
دوباره مسلح شدن
actuator
دستگاه مسلح کننده
forearm
از پیش مسلح کردن
arming vane
پروانه مسلح کننده
deactivating
غیر مسلح کردن
rearmed
دوباره مسلح شدن یا کردن
rearms
دوباره مسلح شدن یا کردن
heavily armed
مسلح به جنگ افزار سنگین
cocking circuit
مدار مسلح کننده مین
reinforced concrete facing membrane
پرده بتن مسلح نما
arming vane
پروانه مسلح کننده بمب
fitted mine
مین مسلح اماده به کار
arming range
مسافت مسلح شدن گلوله
rearm
دوباره مسلح شدن یا کردن
uncharged
غیر مسلح شارژ نشده
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
privateer
درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
battalia
بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
chevalier
سرباز سواره نظام و مسلح سوار
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
enarm
مسلح شدن اماده کارزار کردن
lashkar
گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming
تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
garnishes
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
characteristic actuation probability
احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
uniservice
متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
permissive action link
ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
icing
مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hat
کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hats
کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
military services
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
armor
مسلح کردن زره پوش کردن
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
geometrical percentage
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com