Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
solicitous to go	مشتاق رفتن
Other Matches
fervid	مشتاق
raring	مشتاق
eager	مشتاق
snell	مشتاق
aspirer	مشتاق
on fire	مشتاق
womanisers	مشتاق زن
longhair	مشتاق
long haired	مشتاق
lickerish	مشتاق
breathlessness	مشتاق
hungry	مشتاق
hungriest	مشتاق
agag	مشتاق
appetent	مشتاق
athirst	مشتاق
keenest	مشتاق
keen	مشتاق
womanizers	مشتاق زن
womanizer	مشتاق زن
wistful	مشتاق
agog	مشتاق
solicitously	مشتاق
solicitous	مشتاق
thirsty	مشتاق
hungrier	مشتاق
pickup artist	مشتاق زن
pick-up artist	مشتاق زن
breathless	مشتاق
enthusiast	مشتاق
gung-ho	مشتاق
player [American E]	مشتاق زن
willful	مشتاق
enthusiasts	مشتاق
on edge	مشتاق
keen set	مشتاق
wishful	مشتاق
enthusiastic	مشتاق
battailous	مشتاق جنگ
eager beaver	بیش از حد مشتاق
desirous	ارزومند مشتاق
perfervid	مشتاق حریص
fonder	مایل مشتاق
wilful	مشتاق مایل
avid	مشتاق ارزومند
earnest	باحرارت مشتاق
iama for it	به ان مشتاق یا مایلم
fond	مایل مشتاق
fondest	مایل مشتاق
anxious	مشتاق اندیشناک
studious	مشتاق خواهان
sharp set	گرسنه بسیار مشتاق
to be dead keen [on]	واقعا مشتاق بودن [به]
keen set for doing anything	مشتاق کردن کاری
torrid	محترق بسیار مشتاق
to be hot [for]	واقعا مشتاق بودن [به]
I'm not too keen on it. <idiom>	من خیلی بهش مشتاق نیستم.
yearns	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearn	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
fall over oneself <idiom>	کاملا مشتاق انجام کاری
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
My sister says she's looking forward to meeting you.	خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
fiend	دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
sinks	ته رفتن
to get over	رفتن از
to fall away	رفتن
puttering	ور رفتن
putters	ور رفتن
to get away	رفتن
to get one's monkey up	از جا در رفتن
putter	ور رفتن
puttered	ور رفتن
gang	رفتن
sink	ته رفتن
to foot it	رفتن
filches	کش رفتن
filching	کش رفتن
going	رفتن
filch	کش رفتن
to fall short	کم رفتن
to fall away	پس رفتن
to do a guy	در رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
gangs	رفتن
to do out of	کش رفتن
retire	پس رفتن
retires	پس رفتن
to flow over	سر رفتن
to fly off	در رفتن
filched	کش رفتن
short-changed	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
pilfering	کش رفتن
pilfered	کش رفتن
to run off	در رفتن
crawls	رفتن
crawled	رفتن
crawl	رفتن
retract	تو رفتن
retracted	تو رفتن
retracting	تو رفتن
retracts	تو رفتن
to pair off	رفتن
to make ones getaway	در رفتن
snitch	کش رفتن
snitched	کش رفتن
snitches	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
short-changing	کش رفتن
niggle	ور رفتن
niggled	ور رفتن
niggles	ور رفتن
to whisk away or off	رفتن
to take to ones heels	در رفتن
to sleep fast	رفتن
to skirt along the coast	رفتن
receding	پس رفتن
receded	پس رفتن
recede	پس رفتن
snitching	کش رفتن
short-change	کش رفتن
admit	رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to go to mess	رفتن
goes	رفتن
go	رفتن
swiping	کش رفتن
admits	رفتن
swiped	کش رفتن
swipe	کش رفتن
to go bang	در رفتن
to go backward	پس رفتن
recedes	پس رفتن
to hang back	پس رفتن
admitting	رفتن
regress	پس رفتن
regressed	پس رفتن
regresses	پس رفتن
regressing	پس رفتن
meddle	ور رفتن
meddled	ور رفتن
meddles	ور رفتن
twiddle	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
twiddles	ور رفتن
retrograde	پس رفتن
twiddling	ور رفتن
to go back ward	پس رفتن
hedges	در رفتن
glom on to	کش رفتن
abstract	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
abstracts	کش رفتن
mog	رفتن
pilfer	کش رفتن
nim	کش رفتن
pullback	پس رفتن
go off	در رفتن
jauk	ور رفتن
snook	کش رفتن
hedged	در رفتن
hedge	در رفتن
make off	در رفتن
fribble	ور رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
departure	رفتن
departures	رفتن
snip	کش رفتن
snipped	کش رفتن
snipping	کش رفتن
go over	به ان سو رفتن
to break loose	در رفتن
hang around	ور رفتن
betake	رفتن
break loose	در رفتن
shrink	اب رفتن
shrinking	اب رفتن
bleneh	پس رفتن
shrinks	اب رفتن
to peter out	پس رفتن
to boil over	سر رفتن
To go	رفتن
to plunge he first	شیرجه رفتن
light out	ناگهان رفتن
brush lag	پس رفتن زغال
aspiring	بالا رفتن
to pass off	بیرون رفتن
to pass off	ازمیان رفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com