Dictiornary-Farsi | مشترک داخلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (15 milliseconds)

English	Persian
local subscriber	مشترک داخلی


Other Matches

common divisor	مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
subscriber	مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint	نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscribers	مشترک روزنامه وغیره مشترک
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawked	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk	مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks	مخابره داخلی ارتباط داخلی
cooperative scorer	بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
participants	مشترک
participant	مشترک
commoners	مشترک
commonest	مشترک
conjoint	مشترک
subscriber	مشترک
commonality	مشترک
commonalities	مشترک
subscribers	مشترک
common user	مشترک
joint	مشترک
senses	حس مشترک
sense	حس مشترک
held in common	مشترک
sensed	حس مشترک
intercommon	حق مشترک
party line	خط مشترک
party lines	خط مشترک
common	مشترک
subscriber's line	خط مشترک
interface	وجه مشترک
interfaces	وجه مشترک
interfaces	سطح مشترک
interface	سطح مشترک
joint costs	هزینههای مشترک
collective	مشترک عمومی
coinsurance	بیمه مشترک
common area	ناحیه مشترک
combined publications	نشریات مشترک
co insurance	بیمه مشترک
joint account	حساب مشترک
common denominator	مخرج مشترک
middling	جمله مشترک
joint adventure	تجارت مشترک
caveat subscriptor	اخطار به مشترک
joint committee	کمیسیون مشترک
cenotrope	گرایش مشترک
coenotrope	گرایش مشترک
joint command	فرماندهی مشترک
party walls	دیوار مشترک
joint command	یکان مشترک
party wall	دیوار مشترک
common fraction	مخرج مشترک
common denominators	مخرج مشترک
bottom layer	لایه مشترک
joint costs	هزینه مشترک
my and his father	پدر مشترک من و او
joint staff	ستاد مشترک
joint shares	سهام مشترک
commonwealth	مشترک المنافع
party parpet	جانپناه مشترک
rachis	دیرک مشترک
commonwealths	مشترک المنافع
joint services	خدمات مشترک
mutual responsibility	مسئوولیت مشترک
mutual interests	منافع مشترک
party lines	مرز مشترک
party line	مرز مشترک
jointly owned property	مال مشترک
joint zone	منطقه مشترک
joint supply	عرضه مشترک
joint stock	سرمایه مشترک
mutual debts	دیون مشترک
joint resolution	تصمیم مشترک
subscriber's cable	کابل مشترک
co-author	نویسندهی مشترک
joint force	نیروی مشترک
joint exercise	مانور مشترک
EEC	بازار مشترک
joint exercise	تمرین مشترک
line termination circuit	اتصال مشترک
joint demand	تقاضای مشترک
joint declaration	بیانیه مشترک
trunk circuit	معبر مشترک
joint ownership	مالکیت مشترک
subscriber's line	خط متعلق به مشترک
joint products	محصولات مشترک
subscriber's number	شماره مشترک
subscriber's station	مرکز مشترک
synergy	عمل مشترک
telephone subscriber	مشترک تلفنی
tenancy in common	استیجار مشترک
co-authors	نویسندهی مشترک
insurance certificate	بیمه مشترک
common	مشترک اشتراکی
commoners	مشترک اشتراکی
commonest	مشترک اشتراکی
concerted action	عمل مشترک
complex fraction	برخه مشترک
joint	ستاد مشترک
joint	مشترک الحاقی
complex fraction	مخرج مشترک
factor	عامل مشترک
factors	عامل مشترک
commonweal	مشترک المنافع
common wealth	مشترک المنافع
common wall	دیوار مشترک
co-operation	کار مشترک
collaboration	کار مشترک
cooperation	کار مشترک
intercommunion	ارتباط مشترک
intercommunion	اقدام مشترک
coefficient	عامل مشترک
coefficients	عامل مشترک
intersections	فصل مشترک
halvers	نیمه مشترک
cooperative work	همکاری مشترک
cooperation	همکاری مشترک
collaboration	همکاری مشترک
co-operation	همکاری مشترک
cooperative work	کار مشترک
common trait	ویژگی مشترک
interrelation	مناسبات مشترک
condominiums	حکومت مشترک
condominiums	تسلط مشترک
condominiums	حاکمیت مشترک
common fate	سرنوشت مشترک
common gender	جنس مشترک
common fronties	مرز مشترک
subscriber line	خط مشترک [مخابرات]
common factor	عامل مشترک
meant	میان مشترک
intersection	فصل مشترک
condominiums	مالکیت مشترک
condominium	تسلط مشترک
Common Market	بازار مشترک
common multiple	مضرب مشترک
common progarm	برنامه مشترک
common language	زبان مشترک
condominium	حکومت مشترک
common storage	حافظه مشترک
condominium	مالکیت مشترک
condominium	حاکمیت مشترک
joint enterprise	موسسه اقتصادی مشترک
joint tenants	اجاره داران مشترک
joint task force	گروه رزمی مشترک
jcs	رئیس ستاد مشترک
joint tenancy	اجاره داری مشترک
common emitter	با ساتع کننده مشترک
common collector	با جریان روب مشترک
collectivism	سیستم اقتصادی مشترک
line termination circuit	مدار مشترک تلفنی
jointure	دارایی مشترک زن و شوهر
common collector circuit	مدار کلکتور مشترک
joint adventure	سرمایه گذاری مشترک
collective call sign	معرف مشترک یکانها
interfacical polymerization	بسپارش در سطح مشترک
law of common fate	قانون سرنوشت مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک
joint strategic objectives	هدفهای مشترک استراتژیکی
common wealth	ملل مشترک المنافع
common wealth	ممالک مشترک المنافع
interosculation	همانندی باصفات مشترک
interosculate	صفات مشترک داشتن
joint chief of staff	رئیس ستاد مشترک
joint bond	تعهد یا ضمانت مشترک
consolidated table of allowance	جدول سهمیه مشترک
common base circuit	مدار یا پایه مشترک
epicene	مشترک بین دو جنس
gold pool	صندوق مشترک طلا
common ion effect	اثر یون مشترک
joint amphibious operations	عملیات مشترک اب خاکی
common emitter circuit	مدار امیتر مشترک
common factor variance	پراکنش عامل مشترک
joint account	حساب بانکی مشترک
common d.	مقسوم علیه مشترک
common user net work	شبکه مخابراتی مشترک
interface	دفتر مشترک قسمتها
subscriber's loop	حلقه متعلق به مشترک
party parpet	دست انداز مشترک
shared paranoid disorder	اختلال پارانویایی مشترک
common denominator	مخرج مشترک [ریاضی]
interrelated	دارای مناسبات مشترک
co-star	نقش مشترک داشتن
co-stars	نقش مشترک داشتن
interrelating	مناسبات مشترک داشتن
interrelates	مناسبات مشترک داشتن
interrelate	مناسبات مشترک داشتن
interfaces	دفتر مشترک قسمتها
osculate	صفات مشترک داشتن
lowest common multiple	کوچکترین مضرب مشترک
local subscriber	مشترک تلفنی محلی
digital subscriber line [DSL]	خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
common divisor	مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
air ground operations	عملیات مشترک زمینی وهوایی
factorial	مربوط به فاکتوریاعامل مشترک ریاضی