Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
total consumption burner
مشعل تمام مصرف کن
Other Matches
use up
تمام شدن مصرف کردن
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
to be all gone
خالی شدن
[به ته رسانیدن]
[مصرف شدن ]
[تمام شدن]
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
lunt
مشعل
torches
مشعل
flambeau
مشعل
cresset
مشعل
flare
مشعل
torching
مشعل
torch
مشعل
burner
مشعل
flares
مشعل
burners
مشعل
musrol
مشعل
facula
مشعل
torched
مشعل
twin jet blowpipe
مشعل دو شعله
single jet blowing
مشعل یک شعلهای
uranium pile
مشعل اورانیومی
linkboy
حامل مشعل
hand torch
مشعل دستی
link boy
مشعل دار
torchbearer
مشعل دار
linkman
حامل مشعل
ohm burner
مشعل روغنی
torched
مشعل دارکردن
acetylene burner
مشعل استیلنی
torches
مشعل دارکردن
burner plier
انبر مشعل
annular burner
مشعل حلقوی
torch
مشعل دارکردن
gas burner
مشعل گازی
torching
مشعل دارکردن
torchlight
نور مشعل
linkmen
حامل مشعل
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
torchlight
وابسته به نور مشعل
oxyacetylene blowpipe
مشعل اکسی استیلن
pulverized coal burner
مشعل خاک ذغالی
uranium pile
مشعل هسته اتمی
comb type burner
مشعل نوع شانهای
balanced pressure torch
[مشعل با فشار متعادل]
torch bearer
مشعل دار
[ابزار]
high pressure burner
مشعل فشار قوی
premix burner
مشعل پیش گرمکن
acetylene torch
مشعل استیلن
[ابزار]
cutting torch
مشعل قطع کننده
[ابزار]
cutting torch
مشعل برش دهنده
[ابزار]
brazing torch
مشعل زرد جوش
[ابزار]
day distress signal
مشعل اعلام خطر در روز
flambeau
مشعل چند فتیلهای شمعدان زینتی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
تمام نما اینه تمام نما
good for nothing
بی مصرف
consumerism
مصرف
disposal
مصرف
income consumption curve
مصرف
expenditure
مصرف
unemployed
بی مصرف
sodden
بی مصرف
consumption possibility line
حد مصرف
aggregate consumption
مصرف کل
usages
مصرف
usage
مصرف
extravagant
مصرف
consumption
مصرف
wasters
مصرف
waster
مصرف
comsumption
مصرف
wasteful
مصرف
overall consumption
مصرف کل
waste
بی مصرف
wastes
بی مصرف
offtake
مصرف
of no a
بی مصرف
otiose
بی مصرف
expense
مصرف
domestic consumption
مصرف خانگی
throwaway
یکبار مصرف
irrigation consumption
مصرف ابیاری
internal power
مصرف داخلی
internal consumption
مصرف داخلی
industrial consumption
مصرف صنعتی
consumers
مصرف کننده
energy consumption
مصرف انرژی
eats
مصرف کردن
spend
مصرف کردن
eat
مصرف کردن
spends
مصرف کردن
induced consumption
مصرف تشویقی
using
استعمال مصرف
capital consumption
مصرف سرمایه
permanent consumption
مصرف دائمی
per capita water consumption
مصرف سرانه اب
per capita consumption
مصرف سرانه
peak load
بحبوحه مصرف
autonomous consumption
مصرف مستقل
bootless
بی مصرف بی علاج
shelf life
تاریخ مصرف
power consumer
مصرف برق
induced consumption
مصرف القائی
excise tax
مالیات بر مصرف
inconsumable
مصرف نکردنی
conspicious consumption
مصرف تجملی
partial substitution
جانشینی مصرف
consumerism
مصرف گرایی
rival consumption
مصرف رقابتی
consumption rate
میزان مصرف
consumption rate
اهنگ مصرف
consumption schedule
جدول مصرف
consumable
مصرف شدنی
ready for use
اماده مصرف
rate of consumption
نرخ مصرف
maximum power demand
مصرف حداکثر
consumption theory
نظریه مصرف
to use up
مصرف کردن
conspicuious consumption
مصرف تجملی
transitory consumption
مصرف گذرا
transitory consumption
مصرف انتقالی
ready use
اماده مصرف
consumption rate
نواخت مصرف
user
مصرف کننده
consumer brand
کالای پر مصرف
optional consumption
مصرف اختیاری
users
مصرف کننده
utilization
مصرف بکاربری
throw away
چیز بی مصرف
consumption function
تابع مصرف
consumption possibility line
خط امکانات مصرف
unproductive consumption
مصرف بیهوده
put away
مصرف کردن
consume
مصرف کردن
present consumption
مصرف جاری
abuse
سوء مصرف
abused
سوء مصرف
abuses
سوء مصرف
abusing
سوء مصرف
national consumption
مصرف ملی
power consumption
مصرف برق
power consumption
مصرف قدرت
consumer
مصرف کننده
consumed
مصرف کردن
propensity to consume
تمایل به مصرف
usage rate
نرخ مصرف
use up
مصرف کردن
propensity to consume
گرایش به مصرف
mass consumption
مصرف کلان
mass consumption
مصرف انبوه
productive consumption
مصرف مولد
coefficient of utility
ضریب مصرف
private consumption
مصرف خصوصی
present consumption
مصرف حال
consumes
مصرف کردن
expenditure credit
اعتبار مصرف
dismantling
بی مصرف کردن
dismantles
بی مصرف کردن
dismantled
بی مصرف کردن
dismantle
بی مصرف کردن
exhausted
مصرف شده
utilization
مورد مصرف
utilisation
[British]
مورد مصرف
using
مورد مصرف
usage
مورد مصرف
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
high mass consumption
مصرف انبوه
useful
<adj.>
قابل مصرف
usable
<adj.>
قابل مصرف
suitable
<adj.>
قابل مصرف
gasoline consumption
مصرف بنزین
applicable
<adj.>
قابل مصرف
applicable
<adj.>
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
مصرف کردنی
usable
<adj.>
مصرف کردنی
useful
<adj.>
مصرف کردنی
utilisable
[British]
<adj.>
مصرف کردنی
utilisable
[British]
<adj.>
قابل مصرف
disposable
مصرف شدنی
utilizable
<adj.>
مصرف کردنی
usages
موارد مصرف
utilizations
موارد مصرف
fuel consumption
مصرف سوخت
uses
استعمال مصرف
expenditure
میزان مصرف
use
استعمال مصرف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com