English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
celebrator مشهور کننده
Search result with all words
popularizer مشهور ومتداول کننده
Other Matches
well-known مشهور
rented مشهور
celebrated مشهور
renowned مشهور
popular مشهور
known مشهور
well thought of مشهور
well-thought-of مشهور
illustrous مشهور
renting مشهور
rents مشهور
famed مشهور
go-ahead مشهور
famous مشهور
reputable مشهور
proverbial مشهور
loudest مشهور
louder مشهور
grandest مشهور
loud مشهور
reputed مشهور
grander مشهور
grand مشهور
putative مشهور
historic مشهور
magnific مشهور
well known مشهور
of renown مشهور
of reputation مشهور
of d. مشهور
illustrated مشهور
to make a noise in the world مشهور شدن
name مشهور نامدار
sayings گفتار مشهور
names مشهور نامدار
saying گفتار مشهور
glaring اشکار مشهور
well known معروف مشهور
famed for valour دردلاوری مشهور
known مشهور معروف
reputedly بطور مشهور
to create an image for oneself as somebody مشهور شدن
as is well known چنانکه مشهور
renown مشهور کردن
to create an image for oneself as somebody معروف و مشهور شدن
as the saying goes مثلی است مشهور
accepted barbarism غلط مشهور یا پذیرفته
as the saying is مثلی است مشهور
reputably بطور معتبر یا مشهور
name brand علامت تجارتی مشهور
tron یک پسوند عالی فنی و مشهور
world wide مشهور جهان متداول درهمه جا
calebrate باتشریفات انجام دادن مشهور کردن
proverbially بشکل ضرب المثل بطور مشهور
to make one's mark مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
pc paint برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
worthy of remark قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
sidekicks برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
sidekick برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
she was her putative daughter اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
cbasic یک کامپایلر مشهور زبان برنامه نویسی که بسیارسریعتر از مترجم BASIC میباشد
visicalc یک برنامه مشهور صفحه گسترده الکترونیکی نام تجاری یک بسته نرم افزاری
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
macintosh یک سیستم ریزکامپیوتری مشهور که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است مکینتاش
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
atari نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
Mohtasham design طرح محتشمی [اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
league of nations تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
ems dispatch تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
filleted پر کننده
doers کننده
solvent اب کننده
solvents اب کننده
renunciant کننده
prattfall پچ پچ کننده
fillet پر کننده
bidder کننده
filleting پر کننده
fillets پر کننده
thinner کم کننده
commulator یک سو کننده
percutient دق کننده
sensor حس کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com