Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
he can scarcely have done that
مشکل این کار را کرده باشد
Other Matches
problems
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problem
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
squirelly
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
linear
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
if he has found it
اگر ان را پیدا کرده باشد
testate
متوفایی که وصیت کرده باشد
springer
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
advanced pawn
پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
loaded dice
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
croppy
کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
votaress
زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
round robin (meeting or discussion)
<idiom>
جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
white elephants
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
enclaves
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
parpen
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
enclave
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
aces
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
atole
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
The victim had done nothing to incite the attackers.
شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین
[مجرمین]
را تحریک کرده باشد.
no matter how he has done it
هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
ScanDisk
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
holdees
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
totalitarianism
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
quandary
مشکل
scarc ely
مشکل
quandaries
مشکل
problems
مشکل
jigsaws
مشکل
problem
مشکل
jigsaw
مشکل
uphill
مشکل
difficult
مشکل
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
in a bind
<idiom>
به مشکل افتادن
free from error
<adj.>
بدون مشکل
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
flawless
<adj.>
بدون مشکل
up the creek
<idiom>
به مشکل برخودن
sound
<adj.>
بدون مشکل
open sesame
مشکل گشا
fastidiousness
مشکل پسندی
kick up a fuss
<idiom>
به مشکل بر خوردن
f.in taste
مشکل پسند
faultless
<adj.>
بدون مشکل
miminy piminy
مشکل پسند
feeding problem
مشکل تغذیه
finicality
مشکل پسندی
finically
مشکل پسندانه
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
problem identification
بازشناسی مشکل
exquisite taste
مشکل پسندی
floorer
سوال مشکل
What's the problem?
مشکل کجاست؟
picksome
مشکل پسند
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
hard
مشکل شدید
bisexual
خنثی مشکل
solutions
پاسخ یک مشکل
error description
توضیح مشکل
fastidious
مشکل پسند
solution
پاسخ یک مشکل
description of error
توضیح مشکل
hardest
مشکل شدید
hard to please
مشکل پسند
bisexuals
خنثی مشکل
harder
مشکل شدید
defect description
توضیح مشکل
hardly
مشکل بزحمت
knot
مشکل عقده
knots
مشکل عقده
ills
مشکل سخت
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
ill
مشکل سخت
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
deep water
<idiom>
مشکل سخت
fault description
توضیح مشکل
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
ill-
مشکل سخت
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
mystification
مشکل وپیچیده سازی
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
unhandy
مشکل بدست امده
mooney problem checklist
مشکل سنج مونی
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
Gordian knot
مشکل معما مانند
Gordian knots
مشکل معما مانند
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
to put the a. in the helve
مشکل یامعمائی را حل کردن
problem behavior
رفتار مشکل افرین
resource person
فرد مشکل گشا
to resolve a doubt
حل مشکل یاشبهه کردن
no picnic
<idiom>
ناخوش آیند ،مشکل
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
problem child
کودک مشکل افرین
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
catastrophic error
خطا یا مشکل در کل سیستم
hardens
مشکل کردن سخت شدن
i can add rapidly
مشکل مارا زیاد کرد
mattered
مشکل یا مساله قابل بحث
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
mattering
مشکل یا مساله قابل بحث
harden
مشکل کردن سخت شدن
clear up
<idiom>
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
matter
مشکل یا مساله قابل بحث
matters
مشکل یا مساله قابل بحث
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
it is particularly difficult
بیک طرزمخصوصی مشکل است
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
Problem - solving .
گره گشایی ( رفع مشکل )
iteration
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
degree of difficulty
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculate
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
procedure
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
calculates
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
gets
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
get
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliaries
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
graveyards
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
Is that enough to be a problem?
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyard
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
tide (someone) over
<idiom>
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
problems
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
attended operation
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
alternates
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools
<idiom>
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
A problem is a chance for you to do your best.
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
yorker
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
alternate
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
frame
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
seamless integration
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
real time
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com