English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English Persian
interview مصاحبه مذاکره
interviewed مصاحبه مذاکره
interviewing مصاحبه مذاکره
interviews مصاحبه مذاکره
Other Matches
interviewed مصاحبه
interview مصاحبه
interviewing مصاحبه
interviews مصاحبه
psychiatric interview مصاحبه روانپزشکی
interviewee مصاحبه شونده
stress interview مصاحبه تنش زا
group interview مصاحبه گروهی
press conferences مصاحبه مطبوعاتی
interview مصاحبه کردن
press conference مصاحبه مطبوعاتی
panel interview مصاحبه میزگرد
interviewed مصاحبه کردن
interviews مصاحبه کردن
interviewing مصاحبه کردن
diagnostic interview مصاحبه تشخیصی
in the press conference در مصاحبه مطبوعاتی
interviewees مصاحبه شونده
depth interview مصاحبه عمقی
unstructured interview مصاحبه بی ساخت
structured interview مصاحبه ساخت دار
news conferences مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
news conference مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
exit interview مصاحبه پایان خدمت
interviewed مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviews مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interview مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviewing مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
discussions مذاکره
negotiation مذاکره
negotiations مذاکره
discussion مذاکره
bargaining مذاکره
bargained مذاکره
bargain مذاکره
bargains مذاکره
tractate مذاکره
renegotiation مذاکره مجدد
tractarian مقاله مذاکره
plateform سطح مذاکره
proceed with deliberations اقدام به مذاکره
discuss مذاکره کردن
beginning of negotiations شروع مذاکره
debate مذاکره کردن
negotiant مذاکره کننده
invitation to treat دعوت به مذاکره
consultation مذاکره همفکری
negotiates مذاکره کردن
negotiated مذاکره کردن
negotiate مذاکره کردن
parleys مذاکره کردن
parleying مذاکره کردن
parleyed مذاکره کردن
parley مذاکره کردن
conference گفتگو مذاکره
consultations مذاکره همفکری
negotiators مذاکره کننده
negotiable قابل مذاکره
negotiator مذاکره کننده
negotiating مذاکره کردن
conferences گفتگو مذاکره
symposium مجلس مذاکره دوستانه
conversed مذاکره کردن امیزش
conversing مذاکره کردن امیزش
symposiums مجلس مذاکره دوستانه
converse مذاکره کردن امیزش
converses مذاکره کردن امیزش
renegotiate دوباره مذاکره کردن
symposia مجلس مذاکره دوستانه
talk مذاکره حرف زدن
talked مذاکره حرف زدن
talks مذاکره حرف زدن
to collapse بهم خوردن [مذاکره یا فرضیه]
to collapse درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
to collapse موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
parleys مذاکره درباره صلح موقت
treater مذاکره کننده طرف گفتگو
talk out مطرح مذاکره قرار دادن
parleyed مذاکره درباره صلح موقت
parley مذاکره درباره صلح موقت
in treaty مشغول مذاکره و عقد پیمان
parleying مذاکره درباره صلح موقت
sales talk مذاکره وبازار گرمی برای فروش
bring up <idiom> معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
to join in [on] a conversation واسطه شدن [میانجی شدن] در مذاکره ای
demarche بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
telephone conversation گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com