English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
domestic consumption مصرف خانگی
home consumption مصرف خانگی
Search result with all words
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
homes ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
Other Matches
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
home-made <adj.> خانگی
homelike خانگی
homebred خانگی
domiciliary خانگی
home like خانگی
home-grown خانگی
household خانگی
households خانگی
free-range خانگی
domestic خانگی
indoor خانگی
house-party دوره خانگی
firesides زندگی خانگی
houseplants گیاه خانگی
houseplant گیاه خانگی
store room انبار خانگی
homespun بافت خانگی
sparrows گنجشگ خانگی
mouses موش خانگی
mouse موش خانگی
Home appliances وسایل خانگی
cottage industry فرآورد خانگی
domestic waste water فاضلاب خانگی
domestic fuel سوخت خانگی
house-party مجالس خانگی
house-parties دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
store-room انبار خانگی
burion سهره خانگی
store-rooms انبار خانگی
home computer کامپیوتر خانگی
home computers کامپیوتر خانگی
hen مرغ خانگی
hens مرغ خانگی
Calor Gas گاز خانگی
house-parties مجالس خانگی
dishabille جامه خانگی
fireside زندگی خانگی
cottage industry کارگاه خانگی
cottage industries فرآورد خانگی
cottage industries کارگاه خانگی
homing pigeons کبوتر خانگی
homing pigeon کبوتر خانگی
home-brew مشروبات خانگی
home brew مشروبات خانگی
sparrow گنجشگ خانگی
home work کار خانگی
homer کبوتر خانگی
household economy اقتصاد خانگی
linnet سهره خانگی
lares and penates بتهای خانگی
Home appliances لوازم خانگی
lar n خدای خانگی
gecko مارمولک خانگی
homemade خانگی خانه بافت
eight bit system کامپیوتر خانگی کوچک
john barleycorn مشروب الکلی خانگی
poultry مرغ خانگی ماکیان
minorca مرغ خانگی سواحل مدیترانه
runts کبوتر خانگی درشت کوتوله
domesticity زندگانی خانگی رام شدگی
runt کبوتر خانگی درشت کوتوله
jersey giant نژاد ماکیان خانگی بزرگ
audio و معمولاگ در کامپیوترهای خانگی استفاده میشود
giblet احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
Videotex تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
an out match مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
personal ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
Most home helps prefer to live out. بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
compacts مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacting مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compact مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacted مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
compacts نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacting نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compact نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacted نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
peignoir قطیفه لباسی زنانه لباس خانگی زنانه
offtake مصرف
of no a بی مصرف
wasteful مصرف
otiose بی مصرف
usage مصرف
waster مصرف
comsumption مصرف
consumption possibility line حد مصرف
good for nothing بی مصرف
overall consumption مصرف کل
aggregate consumption مصرف کل
usages مصرف
wasters مصرف
consumption مصرف
income consumption curve مصرف
consumerism مصرف
unemployed بی مصرف
disposal مصرف
waste بی مصرف
wastes بی مصرف
sodden بی مصرف
expense مصرف
expenditure مصرف
extravagant مصرف
utilizable <adj.> قابل مصرف
high mass consumption مصرف انبوه
expendable مصرف پذیر
usage rate نرخ مصرف
exhausted مصرف شده
home use entry اعلامیه مصرف
idle stock موجودی بی مصرف
dismantle بی مصرف کردن
dismantled بی مصرف کردن
dismantles بی مصرف کردن
dismantling بی مصرف کردن
using مورد مصرف
usage مورد مصرف
exploitation [utilization] مورد مصرف
unproductive consumption مصرف بیهوده
use up مصرف کردن
rag بی مصرف شدن
spend مصرف کردن
spends مصرف کردن
throwaway یکبار مصرف
energy consumption مصرف انرژی
eats مصرف کردن
gasoline consumption مصرف بنزین
fuel consumption مصرف سوخت
consumerism مصرف گرایی
rags بی مصرف شدن
expenditure credit اعتبار مصرف
expenditure میزان مصرف
excise tax مالیات بر مصرف
eat مصرف کردن
inconsumable مصرف نکردنی
private consumption مصرف خصوصی
permanent consumption مصرف دائمی
per capita water consumption مصرف سرانه اب
per capita consumption مصرف سرانه
TAN [Transaction authentication number] رمز یکبار مصرف
peak load بحبوحه مصرف
partial substitution جانشینی مصرف
ready for use اماده مصرف
ready use اماده مصرف
uses استعمال مصرف
rate of consumption نرخ مصرف
recive مصرف کنید
put away مصرف کردن
productive consumption مصرف مولد
propensity to consume گرایش به مصرف
present consumption مصرف حال
present consumption مصرف جاری
propensity to consume تمایل به مصرف
power consumption مصرف برق
power consumption مصرف قدرت
use استعمال مصرف
power consumer مصرف برق
optional consumption مصرف اختیاری
transitory consumption مصرف انتقالی
disposable مصرف شدنی
utilization مورد مصرف
utilisation [British] مورد مصرف
irrigation consumption مصرف ابیاری
internal power مصرف داخلی
internal consumption مصرف داخلی
industrial consumption مصرف صنعتی
induced consumption مصرف تشویقی
transitory consumption مصرف گذرا
to use up مصرف کردن
utilizations موارد مصرف
rival consumption مصرف رقابتی
utilisations موارد مصرف
national consumption مصرف ملی
usages موارد مصرف
maximum power demand مصرف حداکثر
throw away چیز بی مصرف
mass consumption مصرف کلان
mass consumption مصرف انبوه
induced consumption مصرف القائی
utilisable [British] <adj.> قابل مصرف
user مصرف کننده
users مصرف کننده
applicable <adj.> قابل مصرف
utilizable <adj.> مصرف کردنی
utilization مصرف بکاربری
applicable <adj.> مصرف کردنی
suitable <adj.> مصرف کردنی
bootless بی مصرف بی علاج
usable <adj.> مصرف کردنی
useful <adj.> مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.> مصرف کردنی
autonomous consumption مصرف مستقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com