Dictiornary-Farsi | مصرف سرانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
per capita consumption	مصرف سرانه


Search result with all words

per capita water consumption	مصرف سرانه اب
Other Matches

average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
capitation	سرانه
per capita	سرانه
percapita	سرانه
per head tax	مالیات سرانه
income per capita	درامد سرانه
poll tax	مالیات سرانه
masterfully	خود سرانه
per capita expenditure	هزینه سرانه
personal income	درامد سرانه
per capita income	درامد سرانه
capitation taxes	مالیات سرانه
output per head	بازده سرانه
percapita	بطور سرانه
output per head	تولید سرانه
per capita output	تولید سرانه
personal service utility	عرضه سرانه کار
gross product per capita	تولید ناخالص سرانه
poll tax	مالیات ثابت سرانه
per capita productivity	بهره وری سرانه
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
owelty	سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
willfulŠetc	خود رای خودسر خود سرانه
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
consumption	مصرف
wasters	مصرف
waster	مصرف
wasteful	مصرف
extravagant	مصرف
usages	مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
consumerism	مصرف
usage	مصرف
sodden	بی مصرف
overall consumption	مصرف کل
expense	مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
expenditure	مصرف
good for nothing	بی مصرف
income consumption curve	مصرف
of no a	بی مصرف
offtake	مصرف
wastes	بی مصرف
waste	بی مصرف
comsumption	مصرف
disposal	مصرف
otiose	بی مصرف
unemployed	بی مصرف
gasoline consumption	مصرف بنزین
high mass consumption	مصرف انبوه
permanent consumption	مصرف دائمی
fuel consumption	مصرف سوخت
expenditure credit	اعتبار مصرف
power consumption	مصرف برق
excise tax	مالیات بر مصرف
energy consumption	مصرف انرژی
domestic consumption	مصرف خانگی
power consumer	مصرف برق
power consumption	مصرف قدرت
home consumption	مصرف خانگی
home consumption	مصرف داخلی
partial substitution	جانشینی مصرف
optional consumption	مصرف اختیاری
mass consumption	مصرف کلان
national consumption	مصرف ملی
maximum power demand	مصرف حداکثر
mass consumption	مصرف انبوه
irrigation consumption	مصرف ابیاری
internal power	مصرف داخلی
industrial consumption	مصرف صنعتی
internal consumption	مصرف داخلی
induced consumption	مصرف تشویقی
induced consumption	مصرف القائی
inconsumable	مصرف نکردنی
idle stock	موجودی بی مصرف
home use entry	اعلامیه مصرف
peak load	بحبوحه مصرف
recive	مصرف کنید
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	قابل مصرف
usable <adj.>	قابل مصرف
suitable <adj.>	قابل مصرف
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
utilizations	موارد مصرف
utilisations	موارد مصرف
usages	موارد مصرف
utilization	مورد مصرف
utilisation [British]	مورد مصرف
using	مورد مصرف
usage	مورد مصرف
exploitation [utilization]	مورد مصرف
applicable <adj.>	قابل مصرف
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
usage rate	نرخ مصرف
utilizable <adj.>	قابل مصرف
unproductive consumption	مصرف بیهوده
transitory consumption	مصرف انتقالی
transitory consumption	مصرف گذرا
to use up	مصرف کردن
throw away	چیز بی مصرف
rival consumption	مصرف رقابتی
ready use	اماده مصرف
ready for use	اماده مصرف
rate of consumption	نرخ مصرف
put away	مصرف کردن
propensity to consume	تمایل به مصرف
propensity to consume	گرایش به مصرف
productive consumption	مصرف مولد
private consumption	مصرف خصوصی
present consumption	مصرف حال
use up	مصرف کردن
consumerism	مصرف گرایی
throwaway	یکبار مصرف
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
useful <adj.>	مصرف کردنی
usable <adj.>	مصرف کردنی
suitable <adj.>	مصرف کردنی
applicable <adj.>	مصرف کردنی
present consumption	مصرف جاری
consumable	مصرف شدنی
dismantling	بی مصرف کردن
capital consumption	مصرف سرمایه
consumes	مصرف کردن
consumers	مصرف کننده
expendable	مصرف پذیر
abusing	سوء مصرف
rags	بی مصرف شدن
expenditure	میزان مصرف
abuses	سوء مصرف
abused	سوء مصرف
bootless	بی مصرف بی علاج
coefficient of utility	ضریب مصرف
dismantles	بی مصرف کردن
consume	مصرف کردن
dismantle	بی مصرف کردن
exhausted	مصرف شده
dismantled	بی مصرف کردن
disposable	مصرف شدنی
conspicuious consumption	مصرف تجملی
consumed	مصرف کردن
conspicious consumption	مصرف تجملی
consumer brand	کالای پر مصرف
abuse	سوء مصرف
rag	بی مصرف شدن
consumption rate	نواخت مصرف
autonomous consumption	مصرف مستقل
spend	مصرف کردن
consumption rate	اهنگ مصرف
using	استعمال مصرف
spends	مصرف کردن
consumption schedule	جدول مصرف
utilization	مصرف بکاربری
consumption theory	نظریه مصرف
use	استعمال مصرف
shelf life	تاریخ مصرف
user	مصرف کننده
users	مصرف کننده
consumption function	تابع مصرف
consumption rate	میزان مصرف
eat	مصرف کردن
uses	استعمال مصرف
consumer	مصرف کننده
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
eats	مصرف کردن
baubles	چیزقشنگ وبی مصرف
primary consumers	مصرف کنندگان نخستین
product usage rate	میزان مصرف محصول
price consumption curve	منحنی قیمت مصرف
rational consumer	مصرف کننده عقلائی
utilizable	قابل استفاده مصرف
var hour meter	کنتور مصرف کور
volt ampere hour meter	کنتور مصرف فاهری
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
to lay up in a napkin	بی مصرف نگاه داشتن
consumerism	حمایت از مصرف کننده
throwaway	مصرف کن و دور بیانداز
input	نیروی مصرف شده
inputted	نیروی مصرف شده
unproductive consumption	مصرف غیر مولد
unit kilometer	مصرف کیلومتری یکان
underconsumption theory	نظریه مصرف ناکافی
reactive volt ampere hour meter	کنتور مصرف کور
representative consumer	مصرف کننده نمونه
secondary consumers	مصرف کنندگان دومین
service cable	کابل مصرف کننده
disposable tableware	ظروف یک بار مصرف
slather	بطورافراط مصرف کردن
soft goods	کالاهای مصرف شدنی
specific fuel consumption	مصرف سوخت ویژه
tertiary consumers	مصرف کنندگان سومین
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
bauble	چیزقشنگ وبی مصرف
soverignty of the consumer	حاکمیت مصرف کننده
meter	کنتور مصرف سنج
indirect consumption	مصرف غیر مستقیم