Dictiornary-Farsi | مصرف قدرت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (13 milliseconds)

English	Persian
power consumption	مصرف قدرت


Search result with all words

cruise control	کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
Other Matches

average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
waster	مصرف
good for nothing	بی مصرف
otiose	بی مصرف
of no a	بی مصرف
income consumption curve	مصرف
extravagant	مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
offtake	مصرف
sodden	بی مصرف
expense	مصرف
disposal	مصرف
usage	مصرف
usages	مصرف
consumption	مصرف
consumerism	مصرف
wastes	بی مصرف
expenditure	مصرف
waste	بی مصرف
wasteful	مصرف
unemployed	بی مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
wasters	مصرف
overall consumption	مصرف کل
comsumption	مصرف
inconsumable	مصرف نکردنی
induced consumption	مصرف القائی
industrial consumption	مصرف صنعتی
internal consumption	مصرف داخلی
internal power	مصرف داخلی
irrigation consumption	مصرف ابیاری
consumes	مصرف کردن
induced consumption	مصرف تشویقی
consumed	مصرف کردن
per capita consumption	مصرف سرانه
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
permanent consumption	مصرف دائمی
power consumer	مصرف برق
power consumption	مصرف برق
present consumption	مصرف جاری
present consumption	مصرف حال
private consumption	مصرف خصوصی
productive consumption	مصرف مولد
propensity to consume	گرایش به مصرف
put away	مصرف کردن
peak load	بحبوحه مصرف
partial substitution	جانشینی مصرف
consume	مصرف کردن
mass consumption	مصرف انبوه
mass consumption	مصرف کلان
maximum power demand	مصرف حداکثر
national consumption	مصرف ملی
spends	مصرف کردن
spend	مصرف کردن
propensity to consume	تمایل به مصرف
optional consumption	مصرف اختیاری
eats	مصرف کردن
eat	مصرف کردن
rate of consumption	نرخ مصرف
autonomous consumption	مصرف مستقل
consumers	مصرف کننده
consumer	مصرف کننده
abusing	سوء مصرف
bootless	بی مصرف بی علاج
capital consumption	مصرف سرمایه
coefficient of utility	ضریب مصرف
conspicious consumption	مصرف تجملی
conspicuious consumption	مصرف تجملی
consumable	مصرف شدنی
shelf life	تاریخ مصرف
using	استعمال مصرف
consumer brand	کالای پر مصرف
abuses	سوء مصرف
abused	سوء مصرف
domestic consumption	مصرف خانگی
energy consumption	مصرف انرژی
expenditure credit	اعتبار مصرف
fuel consumption	مصرف سوخت
gasoline consumption	مصرف بنزین
high mass consumption	مصرف انبوه
home consumption	مصرف خانگی
home consumption	مصرف داخلی
home use entry	اعلامیه مصرف
utilization	مصرف بکاربری
idle stock	موجودی بی مصرف
user	مصرف کننده
abuse	سوء مصرف
consumption function	تابع مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
consumption rate	نواخت مصرف
consumption rate	اهنگ مصرف
consumption schedule	جدول مصرف
consumption theory	نظریه مصرف
users	مصرف کننده
consumption rate	میزان مصرف
dismantle	بی مصرف کردن
consumerism	مصرف گرایی
throwaway	یکبار مصرف
exhausted	مصرف شده
unproductive consumption	مصرف بیهوده
utilizable <adj.>	قابل مصرف
usage rate	نرخ مصرف
use up	مصرف کردن
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	قابل مصرف
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
useful <adj.>	مصرف کردنی
suitable <adj.>	مصرف کردنی
applicable <adj.>	مصرف کردنی
disposable	مصرف شدنی
usable <adj.>	قابل مصرف
suitable <adj.>	قابل مصرف
applicable <adj.>	قابل مصرف
dismantled	بی مصرف کردن
rag	بی مصرف شدن
expenditure	میزان مصرف
throw away	چیز بی مصرف
expendable	مصرف پذیر
usable <adj.>	مصرف کردنی
utilization	مورد مصرف
rags	بی مصرف شدن
usages	موارد مصرف
utilisations	موارد مصرف
ready for use	اماده مصرف
ready use	اماده مصرف
recive	مصرف کنید
rival consumption	مصرف رقابتی
use	استعمال مصرف
uses	استعمال مصرف
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
utilizations	موارد مصرف
to use up	مصرف کردن
excise tax	مالیات بر مصرف
dismantling	بی مصرف کردن
using	مورد مصرف
transitory consumption	مصرف گذرا
transitory consumption	مصرف انتقالی
usage	مورد مصرف
exploitation [utilization]	مورد مصرف
dismantles	بی مصرف کردن
utilisation [British]	مورد مصرف
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
uses	بکاربردن مصرف کردن
use	مصرف استفاده کردن
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
use	بکاربردن مصرف کردن
age of mass consumption	عصر مصرف انبوه
meters	کنتور مصرف سنج
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
consumer preference	رجحان مصرف کننده
consumer's choice	انتخاب مصرف کننده
consumer credit	اعتبار مصرف کننده
consumer equilibrium	تعادل مصرف کننده
meter	کنتور مصرف سنج
consumable supplies	اماد مصرف شدنی
uses	مصرف استفاده کردن
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
consumer psychology	روانشناسی مصرف کننده
consumer sovereignty	حاکمیت مصرف کننده
soverignty of the consumer	حاکمیت مصرف کننده
consumer surplus	نصیب مصرف کننده
consumer choice	انتخاب مصرف کننده
disposable tableware	ظروف یک بار مصرف
rational consumer	مصرف کننده عقلائی
underconsumption theory	نظریه مصرف ناکافی
disposal	مصرف درمعرض گذاری
nonrival consumption	مصرف غیر رقابتی
dud	بی مصرف گلوله معیوب
micronutrient	عنصر غذایی کم مصرف
unit kilometer	مصرف کیلومتری یکان
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
materials utilisation control	کنترل مصرف مواد
unproductive consumption	مصرف غیر مولد
gimcrack	قشنگ و بی مصرف عروسک
reactive volt ampere hour meter	کنتور مصرف کور
marginal propensity to consume	میل نهائی به مصرف
utilizable	قابل استفاده مصرف
var hour meter	کنتور مصرف کور
macronutrient	عنصر غذایی پر مصرف
low marginal propensity to cunsume	تمایل ارام به مصرف
metres	کنتور مصرف سنج
metre	کنتور مصرف سنج
representative consumer	مصرف کننده نمونه