Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 40 (3 milliseconds)
English	Persian
expediency	مصلحت
interest	مصلحت
interests	مصلحت
expedient	مصلحت
expedients	مصلحت
advice	مصلحت
advisability	مصلحت
Other Matches
politic	مصلحت دان مصلحت امیز مقتضی
rede	وقوع مصلحت
vital interest	مصلحت حیاتی
expediential	مصلحت امیز
To regard as advisable . To deem prudent .	مصلحت دیدن
impolicy	خلاف مصلحت
inadvisability	خلاف مصلحت
politicly	ازروی مصلحت
As deemed advisable . As expedient .	هرطور که مصلحت با شد
pragmatist	مصلحت گرای
policies	مصلحت اندیشی
policy	مصلحت اندیشی
interest	سود مصلحت
interests	سود مصلحت
expedient	مصلحت امیز
impolitic	مخالف مصلحت
expedients	مصلحت امیز
advised	مصلحت امیز
pragmatism	مصلحت گرایی
politic	مصلحت امیز کاردانی
white lie	دروغ مصلحت آمیز
expediently	از روی مصلحت یا اقتضا
A white lie .	دروغ مصلحت آمیز
white lie <idiom>	دروغ مصلحت آمیز
it is inadvisable to say that	گفتن ان مصلحت نیست
honesty is the best policy	عین مصلحت در راستی ودرستی است
impoliticly	از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
inexpediently	از روی فلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
Do you think it advisable to wait here	آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.	برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
i advised him to go there	به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
pragmatism	مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
it is inexpedient to reply	پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com