Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English
Persian
vital interest
مصلحت حیاتی
Other Matches
politic
مصلحت دان مصلحت امیز مقتضی
combat essential
اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
vitalist
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
critical facility
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
vitalistic
خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
island
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
expedients
مصلحت
expedient
مصلحت
advice
مصلحت
interests
مصلحت
expediency
مصلحت
advisability
مصلحت
interest
مصلحت
rede
وقوع مصلحت
advised
مصلحت امیز
inadvisability
خلاف مصلحت
expediential
مصلحت امیز
To regard as advisable . To deem prudent .
مصلحت دیدن
As deemed advisable . As expedient .
هرطور که مصلحت با شد
politicly
ازروی مصلحت
pragmatist
مصلحت گرای
impolicy
خلاف مصلحت
interests
سود مصلحت
expedient
مصلحت امیز
interest
سود مصلحت
policy
مصلحت اندیشی
policies
مصلحت اندیشی
impolitic
مخالف مصلحت
pragmatism
مصلحت گرایی
expedients
مصلحت امیز
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
it is inadvisable to say that
گفتن ان مصلحت نیست
expediently
از روی مصلحت یا اقتضا
white lie
دروغ مصلحت آمیز
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
politic
مصلحت امیز کاردانی
inexpediently
از روی فلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
impoliticly
از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
honesty is the best policy
عین مصلحت در راستی ودرستی است
Do you think it advisable to wait here
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
unalienable
<adj.>
حیاتی
of vital importance
حیاتی
inevitable
<adj.>
حیاتی
unalterable
<adj.>
حیاتی
major
<adj.>
حیاتی
biotic
حیاتی
indispensable
<adj.>
حیاتی
essential
<adj.>
حیاتی
absolute
<adj.>
حیاتی
inalienable
<adj.>
حیاتی
vital
<adj.>
حیاتی
substantive
[essential]
<adj.>
حیاتی
triphibious
سه حیاتی
triphibian
سه حیاتی
quintessential
<adj.>
حیاتی
essential
حیاتی
essentials
حیاتی
vital
حیاتی
life zone
منطقه حیاتی
oeuvre
کار حیاتی
critical intelligence
اطلاعات حیاتی
biogeography
جغرافیای حیاتی
biocatalyst
کاتالیزورهای حیاتی
vitality
نیروی حیاتی
urgent priority
تقدم حیاتی
vital area
منطقه حیاتی
vital capacity
گنجایش حیاتی
vital capacity
فرفیت حیاتی
vital force
نیروی حیاتی
vital ground
زمین حیاتی
lifeblood
نیروی حیاتی
lifeblood
خون حیاتی
essential supply
اماد حیاتی
homeostasis
تعادل حیاتی
elanvital
نیروی حیاتی
elanvital
نشاط حیاتی
critical
حیاتی بحرانی
vital index
شاخص حیاتی
vital necessity
ضرورت حیاتی
stamina
نیروی حیاتی
vital statistics
امار حیاتی
vitalism
حیاتی نگری
vital statistics
امارهای حیاتی
lebensraum
فضای حیاتی
emergencies
غیر منتظره حیاتی
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
emergency
غیر منتظره حیاتی
vitals
اعضای حیاتی و موثربدن
vivacity
نشاط نیروی حیاتی
keyitem
اقلام ضروری و حیاتی
critical materials
اقلام حیاتی و مهم
biogeographic
مربوط به جغرافیای حیاتی
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
urgency of need
حیاتی بودن احتیاج به اماد
sensitive
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
vital area
منطقه حیاتی پدافند هوایی
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
diastase
دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
essential item list
فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
capital
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
life cycle
مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
anticatalyst
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
parabiosis
برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
estrogen
ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
master
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
plastogene
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
mastered
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
masters
نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
i advised him to go there
به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
biochemists
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
vital statistics
امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
biochemist
متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemical
مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
critical item
اقلام حیاتی اقلام مهم
pragmatism
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com