Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
mithridatism
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
Other Matches
to freshen rope
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
increments
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increment
افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
in d.of
بواسطه
in right of his wife
بواسطه
on account of
بواسطه
for
بواسطه
by
از بواسطه
frae
بواسطه
through
بواسطه
they fought with courage
از =بواسطه
because of
بواسطه
from
بواسطه
by of
بواسطه
immunity
مصونیت
impunity
مصونیت
franchise
مصونیت
franchises
مصونیت
privilege
مصونیت
hedging
مصونیت
inviolately
با مصونیت
sacredness
مصونیت
out of
در خارج بواسطه
through
بواسطه سرتاسر
out-of-
در خارج بواسطه
thru
بخاطر بواسطه
for the sake of money
بواسطه پول
it is because
بواسطه انست که
security
مصونیت تضمین
diplomatic immunity
مصونیت دیپلماتیک
privilege frome arrest
مصونیت از توقیف
privilege of paliament
مصونیت پارلمانی
privilege of parliament
مصونیت پارلمانی
security
تامین مصونیت
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
immunization
مصونیت دادن
noise immunity
مصونیت از اختلال
judicial immunity
مصونیت قضایی
immunologic
مربوط به مصونیت
immunology
مبحث مصونیت
infallibility
مصونیت از خطا
photobiotic
زنده بواسطه نور
ipso jure
بواسطه خود قانون
seaworn
ساییده بواسطه دریا
ipso facto
بواسطه خود عمل
chemotherapy
درمان بواسطه موادشیمیایی
immunises
مصونیت دار کردن
hedges
کسب مصونیت نمودن
hedged
کسب مصونیت نمودن
hedge
کسب مصونیت نمودن
immunized
مصونیت دار کردن
franchise du quartier
مصونیت محل اقامت
immunizing
مصونیت دار کردن
immunizes
مصونیت دار کردن
immunize
مصونیت دار کردن
inviolacy
نقض نشدگی مصونیت
immunised
مصونیت دار کردن
immunising
مصونیت دار کردن
immunogenetics
مبحث مصونیت نژادی
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
snow bound
بازمانده از زفتن بواسطه برف
ipso facto
بواسطه ماهیت خود فعل
emprosthotonos
پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
inviolably
با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
to play a good knife and fork
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag
تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to strain under a load
درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
the veaael was neaped
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
ness on his part
این بیشتر بواسطه کمرویی است
land sick
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
to blunder away
بواسطه سوء اداره تلف کردن
taeniasis
بدی مزاج بواسطه کرم کدو
franchisede i'hotel
مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
men of light and leading
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
to grudge to do a thing
بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
to invalid a soldier home
سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
benefit of clergy
مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
mondayish
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
immune
مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
trips
لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles
غلت خوردن معلق خوردن
trip
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled
غلت خوردن معلق خوردن
tumble
غلت خوردن معلق خوردن
grog
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
adds
افزودن
adding
افزودن
accelerate
افزودن
accelerated
افزودن
eke
افزودن
accelerates
افزودن
dynamize
افزودن
accelerating
افزودن
Inc
افزودن
aggrandize
افزودن
add
افزودن
appended
افزودن
subjoin
افزودن
appending
افزودن
increase
افزودن
increased
افزودن
to eke out
افزودن
eke out
افزودن به
aggrade
افزودن
increases
افزودن
put on
افزودن
potentize
افزودن
adject
افزودن به
imburse
افزودن
appends
افزودن
to run rup
افزودن
aggrandise
افزودن
append
افزودن
enhancing
افزودن
augments
افزودن
augmenting
افزودن
append
افزودن
subjoin
افزودن
enhances
افزودن
enhanced
افزودن
add
افزودن
augment
افزودن
enhance
افزودن
augmented
افزودن
preponderate
چربیدن بر افزودن
to pay back
برگرداندن افزودن
stocked
به موجودی افزودن
amplifies
افزودن بالابردن
plus
افزودن به مثبت
stock
به موجودی افزودن
amplified
افزودن بالابردن
amplify
افزودن بالابردن
amplifying
افزودن بالابردن
to drink wine
می خوردن شراب خوردن
to fan the flame
برشدت چیزی افزودن
redoubling
افزودن دوبرابر کردن
setting
افزودن به وقت بازی
redoubles
افزودن دوبرابر کردن
volumes
کتاب برحجم افزودن
adjoined
افزودن متصل شدن
adjoin
افزودن متصل شدن
redouble
افزودن دوبرابر کردن
apperceive
بمعلومات خود افزودن
toincrease any one's salary
مواجب کسیرا افزودن
increased
افزودن ترقی دادن
resurfaces
لایهی جدید افزودن
bundling
افزودن نرم افزار
increases
افزودن ترقی دادن
bundles
افزودن نرم افزار
bundle
افزودن نرم افزار
volume
کتاب برحجم افزودن
resurface
لایهی جدید افزودن
throwin
مشارکت کردن افزودن بر
resurfaced
لایهی جدید افزودن
settings
افزودن به وقت بازی
imp
غرس کردن افزودن
accrete
بهم افزودن یا چسبانیدن
imps
غرس کردن افزودن
adjoins
افزودن متصل شدن
toincrease any one's salary
برحقوق کسی افزودن
increase
افزودن ترقی دادن
redoubled
افزودن دوبرابر کردن
subjoin
در پایان افزودن اضافه کردن
to intensify one's actions
برشدت اقدامات خود افزودن
insets
افزودن اضافه کردن گذاشتن
throw in
مطلبی بر صحبت کسی افزودن
inset
افزودن اضافه کردن گذاشتن
daylight saving time
افزودن یک ساعت بر ساعات روز
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queued
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queues
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queueing
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
forward mode
افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
upgrading
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
doping
افزودن ماده شیمیایی خاص به یک قطعه
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
upgrade
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
dates
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
parallel
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
winder
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
inserting
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
paralleled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
inserts
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
anchor line extension kits
جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
increments
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com