English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mithridatism مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
Other Matches
to freshen rope جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
immunity مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
increments افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increment افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
in d.of بواسطه
in right of his wife بواسطه
on account of بواسطه
for بواسطه
by از بواسطه
frae بواسطه
through بواسطه
they fought with courage از =بواسطه
because of بواسطه
from بواسطه
by of بواسطه
immunity مصونیت
impunity مصونیت
franchise مصونیت
franchises مصونیت
privilege مصونیت
hedging مصونیت
inviolately با مصونیت
sacredness مصونیت
out of در خارج بواسطه
through بواسطه سرتاسر
out-of- در خارج بواسطه
thru بخاطر بواسطه
for the sake of money بواسطه پول
it is because بواسطه انست که
security مصونیت تضمین
diplomatic immunity مصونیت دیپلماتیک
privilege frome arrest مصونیت از توقیف
privilege of paliament مصونیت پارلمانی
privilege of parliament مصونیت پارلمانی
security تامین مصونیت
diplomatic immunity مصونیت سیاسی
immunization مصونیت دادن
noise immunity مصونیت از اختلال
judicial immunity مصونیت قضایی
immunologic مربوط به مصونیت
immunology مبحث مصونیت
infallibility مصونیت از خطا
photobiotic زنده بواسطه نور
ipso jure بواسطه خود قانون
seaworn ساییده بواسطه دریا
ipso facto بواسطه خود عمل
chemotherapy درمان بواسطه موادشیمیایی
immunises مصونیت دار کردن
hedges کسب مصونیت نمودن
hedged کسب مصونیت نمودن
hedge کسب مصونیت نمودن
immunized مصونیت دار کردن
franchise du quartier مصونیت محل اقامت
immunizing مصونیت دار کردن
immunizes مصونیت دار کردن
immunize مصونیت دار کردن
inviolacy نقض نشدگی مصونیت
immunised مصونیت دار کردن
immunising مصونیت دار کردن
immunogenetics مبحث مصونیت نژادی
forlackof shoes بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
snow bound بازمانده از زفتن بواسطه برف
ipso facto بواسطه ماهیت خود فعل
emprosthotonos پیشامدگی بدن بواسطه کزاز
inviolably با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to strain under a load درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
the veaael was neaped کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
ness on his part این بیشتر بواسطه کمرویی است
land sick کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
to blunder away بواسطه سوء اداره تلف کردن
taeniasis بدی مزاج بواسطه کرم کدو
franchisede i'hotel مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
men of light and leading مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
to grudge to do a thing بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
to invalid a soldier home سربازیرا بواسطه ناتوانی ازخدمت رها کردن
benefit of clergy مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
weather bound ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
mondayish بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
trips لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles غلت خوردن معلق خوردن
trip لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbled غلت خوردن معلق خوردن
tumble غلت خوردن معلق خوردن
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
adds افزودن
adding افزودن
accelerate افزودن
accelerated افزودن
eke افزودن
accelerates افزودن
dynamize افزودن
accelerating افزودن
Inc افزودن
aggrandize افزودن
add افزودن
appended افزودن
subjoin افزودن
appending افزودن
increase افزودن
increased افزودن
to eke out افزودن
eke out افزودن به
aggrade افزودن
increases افزودن
put on افزودن
potentize افزودن
adject افزودن به
imburse افزودن
appends افزودن
to run rup افزودن
aggrandise افزودن
append افزودن
enhancing افزودن
augments افزودن
augmenting افزودن
append افزودن
subjoin افزودن
enhances افزودن
enhanced افزودن
add افزودن
augment افزودن
enhance افزودن
augmented افزودن
preponderate چربیدن بر افزودن
to pay back برگرداندن افزودن
stocked به موجودی افزودن
amplifies افزودن بالابردن
plus افزودن به مثبت
stock به موجودی افزودن
amplified افزودن بالابردن
amplify افزودن بالابردن
amplifying افزودن بالابردن
to drink wine می خوردن شراب خوردن
to fan the flame برشدت چیزی افزودن
redoubling افزودن دوبرابر کردن
setting افزودن به وقت بازی
redoubles افزودن دوبرابر کردن
volumes کتاب برحجم افزودن
adjoined افزودن متصل شدن
adjoin افزودن متصل شدن
redouble افزودن دوبرابر کردن
apperceive بمعلومات خود افزودن
toincrease any one's salary مواجب کسیرا افزودن
increased افزودن ترقی دادن
resurfaces لایهی جدید افزودن
bundling افزودن نرم افزار
increases افزودن ترقی دادن
bundles افزودن نرم افزار
bundle افزودن نرم افزار
volume کتاب برحجم افزودن
resurface لایهی جدید افزودن
throwin مشارکت کردن افزودن بر
resurfaced لایهی جدید افزودن
settings افزودن به وقت بازی
imp غرس کردن افزودن
accrete بهم افزودن یا چسبانیدن
imps غرس کردن افزودن
adjoins افزودن متصل شدن
toincrease any one's salary برحقوق کسی افزودن
increase افزودن ترقی دادن
redoubled افزودن دوبرابر کردن
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
to intensify one's actions برشدت اقدامات خود افزودن
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
throw in مطلبی بر صحبت کسی افزودن
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
daylight saving time افزودن یک ساعت بر ساعات روز
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queued افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queues افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queueing افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
forward mode افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
upgrading قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
doping افزودن ماده شیمیایی خاص به یک قطعه
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
upgrade قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
winder گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
paroli دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
anchor line extension kits جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
increments افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com