Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
duplexing
مضاعف سازی
Other Matches
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
multiple
مضاعف
doubled
مضاعف
duplexes
مضاعف
duplex
مضاعف
bilateral
مضاعف
double precision
مضاعف
double line
خط مضاعف
double
مضاعف
doubled up
مضاعف
double image
تصویر مضاعف
double diode
دیود مضاعف
double beam
پرتو مضاعف
birefringence
انکسار مضاعف
peak to peak voltage
ولتاژ مضاعف
double alternation
تناوب مضاعف
duplex console
پیشانه مضاعف
duplex computer
کامپیوتر مضاعف
fiddle blocks
قرقره مضاعف
birefringence
شکست مضاعف
double cropping
کشت مضاعف
double dissociation
گسست مضاعف
double counting
محاسبه مضاعف
double junction
اتصال مضاعف
double bond
اتصال مضاعف
double lead screw
حلزونی مضاعف
double length
با طول مضاعف
double blowing
دمش مضاعف
double decomposition
تجزیه مضاعف
double density
چگالی مضاعف
double length
طول مضاعف
double density
تراکم مضاعف
dual nationality
تابعیت مضاعف
dual density
تراکم مضاعف
doubled up
مضاعف نمودن
double salt
ملح مضاعف
doubleword
کلمه مضاعف
double salt
نمک مضاعف
doubled
مضاعف نمودن
double refraction
شکست مضاعف
double refraction
انکسار مضاعف
double punch
منگنه مضاعف
double precision
دقت مضاعف
double
مضاعف نمودن
bilateral observation
دیدبانی مضاعف
double taxation
مالیات مضاعف
doubly linked
با پیوند مضاعف
doubliy
بطور مضاعف
duplexing
مضاعف کردن
doubled columns
ستونهای مضاعف
two throw ladder
پلکان مضاعف
double word
کلمه مضاعف
binary
جفتی مضاعف
double beam
شعاع مضاعف نور
double blind method
روش بی نام مضاعف
double density recording
ضبط تراکم مضاعف
double contact lamp
لامپ با اتصال مضاعف
double entry
دفتر داری مضاعف
doubled pawns
پیادهای مضاعف شطرنج
oversrike
چاپ مضاعف دخشه
double taxation
مالیات بندی مضاعف
double tape
نوار مساحی مضاعف
electrical double layer
لایه مضاعف الکتریکی
double irradiation technique
روش تاباندن مضاعف
double triode
لامپ تریود مضاعف
double limiter
محدود کننده مضاعف
double linked list
لیست پیوندی مضاعف
double hardening
سخت گردانی مضاعف
double piston engine
موتور پیستون مضاعف
addend
عدد مضاعف عددافزوده شده
double filament lamp
لامپ رشتهای با فیلامان مضاعف
alum
سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
polyene
ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
double buffering
روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
multipe expansion of credit
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
multiple
مضاعف چند ردیفه چند لولهای
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
duodide
دیود مضاعف دیود دوبل
doubled up
مضاعف کردن دولا کردن
double
مضاعف کردن دولا کردن
doubled
مضاعف کردن دولا کردن
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
scitovsky double criterion
معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
deflexion
خم سازی
pavement
کف سازی
pavements
کف سازی
bridge building
پل سازی
bridgework
پل سازی
compaction
تو پر سازی
individualised
تک سازی
local anasthesia
سر سازی
padding
له سازی
idolization
بت سازی
retortion
کج سازی
repk lection
پر سازی
retortion
خم سازی
individualize
تک سازی
flooring
کف سازی
individuation
تک سازی
individualizing
تک سازی
individualizes
تک سازی
individualized
تک سازی
individualising
تک سازی
individualization
تک سازی
flection
خم سازی
stylization
مد سازی
truncation
بی سر سازی
individualises
تک سازی
canalization
کانال سازی
divestiture
بی بهره سازی
capital building
سرمایه سازی
dilution
رقیق سازی
discolourment
بدرنگ سازی
carbonize
کربن سازی
capitalization
سرمایه سازی
divestiture
برهنه سازی
humanization
مردمی سازی
brick works
اجر سازی
channelization
تنگه سازی
bonification
به سازی محیط
cabinetwork
قفسه سازی
cabinetwork
مبل سازی
planning
زمینه سازی
calcination
اهک سازی
domestication
اهلی سازی
calico printing
چیت سازی
canalization
مجرا سازی
divestment
بی بهره سازی
canalization
ابراه سازی
deep foundation
پی سازی در عمق
defeasance
باطل سازی
denaturation
مصنوعی سازی
denudation
برهنه سازی
crystallization
بلور سازی
deprival
بی بهره سازی
countersink
خزینه سازی
cooperage
پیت سازی
curriery
چرم سازی
decryption
اشکار سازی
debilitation
ناتوان سازی
deallocation
ازاد سازی
deactivation
بی اثر سازی
de escalation
محدود سازی
deconditioning
ناشرطی سازی
de energize
بی برق سازی
dazzlement
خیره سازی
dactyliography
نگین سازی
cooperage
چلیک سازی
coordination
هماهنگ سازی
confectionary
شیرینی سازی
cavitation
حفره سازی
cartwright's shop
دوچرخه سازی
carnification
گوشت سازی
derichment
رقیق سازی
coking chamber
اطاقک کک سازی
detersion
پاک سازی
carcassing
اسکلت سازی
die making
حدیده سازی
ceiling construction
سقف سازی
channelization
ترعه سازی
conceptualization
مفهوم سازی
computer simulation
شبیه سازی
compactions
فشرده سازی
compaction
فشرده سازی
coking time
زمان کک سازی
coking period
زمان کک سازی
christianization
عیسوی سازی
channelization
مجرا سازی
die shop
حدیده سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com