English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
hygienically مطابق بهداشت
Search result with all words
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
Other Matches
standards مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
hygiene بهداشت
hygienics بهداشت
health بهداشت
mental hygiene بهداشت روانی
public health بهداشت همگانی
hygiene علم بهداشت
Health physics بهداشت پرتوی
mental health بهداشت روانی
insanitation فقدان بهداشت
health insurance بیمه بهداشت
hygienist متخصص بهداشت
hygienics علم بهداشت
hygeist بهداشت دان
hygeist متخصص بهداشت
health certificate گواهی بهداشت
certificate of health گواهی بهداشت
sanitarily از لحاظ بهداشت
The Physics of Radiation Protection فیزیک بهداشت
bill of health گواهی بهداشت
social hygiene بهداشت اجتماعی
Health physics فیزیک بهداشت
social health بهداشت اجتماعی
The Physics of Radiation Protection بهداشت پرتوی
sanitary engineering مهندسی بهداشت
The health authorities . مقامات اداره بهداشت
world health organization سازمان بهداشت جهانی
pedology مبحث بهداشت کودکان
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
to keep one's health موافب بهداشت خود بودن
sanitarian کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
flight sister افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
constitutionalize برای بهداشت مزاج گردش کردن
hygeian وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
in register مطابق
pursuant مطابق
accordant مطابق
corresponding مطابق
according مطابق
confirming مطابق
respondents مطابق
respondent مطابق
consilient مطابق
agreeably to مطابق
similiar مطابق
secundumn مطابق
frae مطابق
in keeping مطابق
even with مطابق
correspounding مطابق
correspoundent مطابق
corresponding to مطابق
incompliance with مطابق
congurous مطابق
complied with مطابق با
corresponding to مطابق با
similar مطابق
correspondents مطابق
correspondent مطابق
matched مطابق
from مطابق
after مطابق
according to مطابق
complied مطابق با
complying مطابق با
comply مطابق با
complies مطابق با
within مطابق
to برحسب مطابق
orthodox مطابق مرسوم
pursuant to مطابق برحسب
newfashioned مطابق مد روز
corresponding مطابق متشابه
relevant وابسته مطابق
in accordance with مطابق موافق
posh مطابق مد روز
posher مطابق مد روز
constitutionally مطابق قانون
conform to مطابق بودن با
after the manner of بتقلید مطابق
pedagogically مطابق فن تعلیم
by the square مطابق نمونه
by my watch مطابق ساعت من
astronomically مطابق هیئت
as usual مطابق معمول
geometrically مطابق هندسه
homologize مطابق شدن
correspound مطابق بودن
poshest مطابق مد روز
physiologically مطابق فیزیولوژی
trendier مطابق آخرین مد
synchronising مطابق بودن
trendiest مطابق آخرین مد
synchronises مطابق بودن
trendy مطابق آخرین مد
to correspond to مطابق بودن
fashionably مطابق معمول
up to date مطابق روز
up-to-date مطابق روز
adjust مطابق کردن
at my request مطابق با تقاضای من
synchronize مطابق بودن
traditionally مطابق احادیث
synchronised مطابق بودن
synchrinized مطابق بودن
correspond مطابق بودن
synchronizes مطابق بودن
testamentary مطابق با وصیت
corresponded مطابق بودن
corresponds مطابق بودن
ethically مطابق علم اخلاق
ethnologically مطابق علم نژادشناسی
discretionally مطابق میل و اختیار
dialectically مطابق قواعد منطق
paralleled نظیر مطابق بودن با
parallel نظیر مطابق بودن با
biblical مطابق کتاب مقدس
meets مطابق شرایط بودن
quite the thing مطابق بارسم معمول
pedagogically مطابق علم اموزش
pedagogical teaching اموزش مطابق فن تعلیم
metronomic مطابق میزانه شمار
to keep step to a band مطابق موزیک پازدن
keping with one's view مطابق نظرکسی بودن
true copy رونوشت مطابق با اصل
true life مطابق زندگی روزمره
ideal مطابق نمونه واقعی
meet مطابق شرایط بودن
modular مطابق اندازه یامقیاس
paralleling نظیر مطابق بودن با
up to date مطابق اخرین طرز
accentually مطابق تکیه صدا
cut and dried مطابق نقشه وبرنامه
up-to-date مطابق اخرین طرز
musically مطابق اصول موسیقی
technically مطابق اصول فنی
cut and dry مطابق نقشه وبرنامه
currency مطابق روز بودن
classic مطابق بهترین نمونه
constitutional مطابق قانون اساسی
currencies مطابق روز بودن
ideals مطابق نمونه واقعی
classics مطابق بهترین نمونه
anno hegirae مطابق تقویم هجری
parallels نظیر مطابق بودن با
parallelling نظیر مطابق بودن با
anatomically مطابق علم تشریح
cut-and-dried مطابق نقشه وبرنامه
reconstructions نمونه مطابق اصل
parallelled نظیر مطابق بودن با
reconstruction نمونه مطابق اصل
scriptural مطابق متن کتاب مقدس
synchronize همزمان شدن با هم مطابق کردن
that i snot in keepingwith our این مطابق نظریه مانیست
conventional مرسوم مطابق ایین وقاعده
with the sun مطابق گردش عقربک ساعت
sunwise مطابق گردش عقربک ساعت
standardization مطابق معیار خاص دراوردن
answering بدرد خوردن مطابق بودن
sovietize مطابق رژیم شوروی کردن
synchronizes همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardises مطابق درجه معینی دراوردن
standardising مطابق درجه معینی دراوردن
answer بدرد خوردن مطابق بودن
answered بدرد خوردن مطابق بودن
standardize مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes مطابق درجه معینی دراوردن
standardizing مطابق درجه معینی دراوردن
up to date امروزی تازه مطابق روز
up-to-date امروزی تازه مطابق روز
synchronised همزمان شدن با هم مطابق کردن
answers بدرد خوردن مطابق بودن
tallied تطبیق کردن مطابق بودن
tallies تطبیق کردن مطابق بودن
tally تطبیق کردن مطابق بودن
tallying تطبیق کردن مطابق بودن
standardised مطابق درجه معینی دراوردن
symptomatic مطابق نشانه بیماری نماینده
moresque مطابق با سبک مغربیهای افریقا
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
models مطابق مدل معینی در اوردن
orthodox مطابق عقاید کلیسای مسیح
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
synchronises همزمان شدن با هم مطابق کردن
phonetioist طرفداری املای مطابق صدا
ideally مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
modelled مطابق مدل معینی در اوردن
updates مطابق روز پیش بردن
ethnically مطابق علم طوایف بشر
model مطابق مدل معینی در اوردن
update مطابق روز پیش بردن
grammatically مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
modeled مطابق مدل معینی در اوردن
updated مطابق روز پیش بردن
clockwise مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
sinicize مطابق اداب ورسوم چینی کردن
grammatical صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com